دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۳۸ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۳
آبان ۹۲
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۲ ، ۲۲:۲۱
سین میم
۲۲
آبان ۹۲

مرغ روحم هوای کربلا دارد

**********

اگر که دل شکسته ‏اى حسین را صدا بزن  

اگر ملول و خسته ‏اى حسین را صدا بزن 

در این بهار معرفت پرستوى بهارى‏ام  
اگر چه پر شکسته‏ اى حسین را صدا بزن 
سحَر شد و سپیده زد چرا تو همچو مرغ شب  
لب از ترانه بسته ‏اى حسین را صدا بزن 
تو سر به زانوى غمى زشَرم کرده اى خود  
چرا غمین نشسته‏ اى حسین را صدا بزن 
اگر به باغ آرزو به عشق کربلاى او  
دل از همه گسسته ‏اى حسین را صدا بزن

************
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۲ ، ۱۹:۴۶
سین میم
۲۲
آبان ۹۲

وقتی دلت برای کسی تنگ می شود
جز او جهان به چشم تو کمرنگ می شود
در ذهن تو نسیم به نت های آبشار
آرام می نوازد و آهنگ می شود
وزن صدای قلب تو با بیت های او
در قالب غزل چه هماهنگ می شود !
این آب دیده چیست که با او لطیف و گرم
بی او مثال قطره ای از سنگ می شود
روحت به سوی خاطره ها بال می زند
وقتی دلت برای کسی تنگ می شود......

*****

دلت که گرفته باشد.....
فرقی نمی کند......
کودک باشی یا بزرگ! 
پیر باشی یا جوان!
ثروتمند باشی یا فقیر!
در همه اینها یک چیز مشترک است:
دلی که گرفته است و هیچکس درک نمی کند....
*السلام علیک یا سید الشهدا(ع)*
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۲ ، ۱۹:۳۵
سین میم
۱۹
آبان ۹۲

نتوانم به تو پیوستن و نی از تو گسستن

نه ز بند تو رهایی نه کنار تو نشستن

ای نگاه تو پناهم! تو ندانی چه گناهی ست

خانه را پنجره بر مرغک طوفان زده بستن

تو مده پندم از این عشق که من دیر زمانی

خود به جان خواستم از دام تمنای تو رستن

دیدم از رشته ی جان دست گسستن بود آسان

لیک مشکل بود این رشته ی مهر تو گسستن

امشب اشک من ازرد و خدا را که چه ظلمی ست

ساقه ی خرم گلدان نگاه تو شکستن

سوی اشکم نگهت گرم خرامید و چه زیباست

آهوی وحشی و در چشمه ی روشن نگرستن

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۱۲:۵۳
سین میم
۱۹
آبان ۹۲

1

چون خونِ خدا، بیا مسلمان باشیم
یا حداقل، شبیه سلمان باشیم
مولا، سگ آستان نمی‌خواهد مَرد!
او کرده قیام، تا که «انسان» باشیم

2

من خون خدا، شکوه بسم الله
گوینده‌ی «لا اِلهَ اِلا اللهَم»
در سینه اگر محبت من داری
ارباب مخوان مرا، که عبداللهم

3

گفتی به من ارباب! خطا گفتی تو
شرمنده شدم ز دوست، تا گفتی تو
من بنده‌ام و مقام من جز این نیست
شرک است به بنده ای «خدا» گفتی تو

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۱۲:۳۹
سین میم
۱۸
آبان ۹۲

زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی
به کاروان شهیدان نینوا برسی
امام پیک فرستاده در پی ات... برخیز!
در انتظار جوابت نشسته... تا برسی
چه شام باشی و کوفه... چه کربلا ای دل!
مقیم عشق که باشی... به مقتدا برسی
زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام
که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی
مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش!
که در مقام ارادت به مدعا برسی
تمام خاک جهان کربلاست... پس بشتاب
درست در وسط آتش بلا برسی...
زهیر باش دلم! با یزید نفس بجنگ!
که تا به اجر شهیدان نی نوا برسی

شاعر : مریم سقلاطونی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۱:۰۰
سین میم
۱۸
آبان ۹۲

 


الا ای صاحب قلبم کجایی؟

محرم شد نمی خواهی بیایی؟

 

خوشا آن شور و حال و اشک و آهت 

 خوشا آن ناله های نینوایی

 

خوشا بر حال تو هروقت که خواهی

کنار تربت آن سر جدایی


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۰:۳۹
سین میم
۱۸
آبان ۹۲

با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد                     در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد

ذهنش ز روضه های مجسم عبور کرد                  شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

 

احساس کرد از همه عالم جدا شده ست

در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده ست

 

در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت          وقتی که میزو دفتر و خودکار دم گرفت

وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت                   مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

 

باز این چه شورش است که در جان "واژه" هاست

شاعر شکست خورده ی طوفان "واژه" هاست

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۰:۲۴
سین میم
۱۶
آبان ۹۲

حسین جانم  توسراسر عشقی و

من بنده سراپا تقصیر روسیاهم

امروز فرزندم را پیشکش تو میکنم

تا علی اصغر گونه در رکابت باشد

تا بگویم  رباب با تو همدردم

چه دردی دارد طفلت در اغوشت بی تابی کند

چه دردی دارد عطش طفل شش ماهه خود را ببینی

بدانی دردش چیست ،از چه بی قرار    است

اما نتوانی از شیره جانت به او بخورانی

یا حتی جرعه ای آب بر   لبان  خشکیده اش بچکانی

درد دارد      درد دارد       اما چه ظالمانه جواب این بیقراری شش ماهت را دادند

***********************

هرچه بگویم نمیتوانم توصیف دل پر درد رباب وبی تاب فرزندت را بگویم......



موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۲ ، ۱۴:۰۲
سین میم
۱۵
آبان ۹۲
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۲ ، ۱۳:۰۴
سین میم