دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۲۶ مطلب با موضوع «فریدون مشیری» ثبت شده است

۲۱
فروردين ۹۴


بگذار سر به سینه ی من، تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را
شاید که بیش از این مپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من،تا بگویمت
اندوه چیست؟
عشق کدام است؟
غم کجاست؟
بگذار، تا بگویمت
این مرغ خسته دل
در هوای تو
از آشیان جداست
بیمار خنده های توام
بیشتربخند….بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی
گرمتر بتاب…گرمتر بتاب
فریدون مشیری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۵۲
سین میم
۲۵
مهر ۹۳

آدمیت مرد !

از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

صدر پیغام آور ا ن حضرت باریتعالی

زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

آدمیت مرد ،  گر چه آدم زنده بود

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۳:۳۲
سین میم
۲۹
شهریور ۹۳




تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.
تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!
تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟

تو را کدام خدا؟
تو از کدام جهان؟
تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۴۸
سین میم
۱۲
شهریور ۹۳

عاشقم
اهل همین کوچه ی بن بست کناری
که تو از پنجره اش
پای به قلب من دیوانه نهادی.
تو کجا؟
کوچه کجا؟
پنجره ی باز کجا؟
من کجا؟
عشق کجا؟
طاقت آغاز کجا؟
تو به لبخندو نگاهی
من دلداده به آهی
بنشستیم .
تو در قلب و
من خسته به چاهی
گنه از کیست؟
از آن پنجره ی باز؟
از آن لحظه ی آغاز؟
از آن چشم گنه کار؟
از آن لحظه ی دیدار؟
کاش می شد گنه پنجره و لحظه و چشمت
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب،
تو را تنگ در آغوش بگیرم .
فریدون مشیری
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۳۶
سین میم
۰۷
تیر ۹۳



 
 
سر خود را مزن اینگونه به سنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
منشین در پس این بهت گران
مدران جامه جان را مدران
مکن ای خسته درین بغض درنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۰۸:۴۵
سین میم
۲۶
خرداد ۹۳

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که پیش ازین نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده سر در کمند را

بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۰۶
سین میم
۳۱
ارديبهشت ۹۳



تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،
که نامی خوش‌تر از اینت ندانم.
وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۰۵
سین میم
۰۹
ارديبهشت ۹۳

نیمه شب بود و غمی تازه نفس
ره خوابم زد و ماندم بیدار .
ریخت از پرتو لرزنده ی شمع
سایه ی دسته گلی بر دیوار .

همه گل بود ولی روح نداشت
سایه ای مضطرب و لرزان بود 
چهره ای سرد و غم انگیز و سیاه
گوئیا مرده ی سرگردان بود !

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۰۹
سین میم
۲۳
فروردين ۹۳

همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست
چون باده لب تو می نابم آرزوست
ای پرده پرده چشم توام باغ های سبز
در زیر سایه مژه ات خوابم آرزوست
دور از نگاه
گرم تو بی تاب گشته ام
بر من نگاه کن که تب و تابم آرزوست
تا گردن سپید تو گرداب رازهاست
سر گشتگی به سینه گردابم آرزوست
تا وارهم ز وحشت شبهای انتظار
چون خنده تو مهر جهان تابم آرزوست

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۳۶
سین میم
۲۳
فروردين ۹۳

من آن طفل آزاده سر خوشم
که با اسب آشفته یال خیال
درین کوچه پس کوچه ماه و سال
چهل سال نا آشنا رانده ام
ز سیمای بیرحم گردون پیر
در اوراق بیرنگ
تاریخ کور
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۴۳
سین میم