دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۳۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۸
اسفند ۹۲

**********************************

اشکان دو چشمان ترم چون دریاست
امسال تمام روزیم از زهراست(س)
از بوی تنور فاطمه(س) فهمیدم
سالی که نکوست از بهارش پیداست

**********************************

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۴۸
سین میم
۲۷
اسفند ۹۲

می خواهم زندگی ام را تصفیه کنم

تا هر چه می ماند خوبی های من و تو باشد

می خواهم از نو ببیینم

تا هر چه می بینم زیبایی باشد

می خواهم فرش های خاک گرفته زندگی را بتکانم

تا رنگ ها و طرح های اصیلش نمایان گردد

می خواهم سختی ها را درز بگیرم

تا هر چه آسان گرفتن است رو بیفتد

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۰۶
سین میم
۲۶
اسفند ۹۲

مادرم در پشت در افتاده بود

می دویدم سوی او اما چه سود

تا به بالینش رسیدم ای خدا

دیدم ای دل رنگ زردش شد کبود

گرگ خونخواری به پشت بیت ما

پایه های ظلم را می کرد عمود

میخ در، در سینه اش کنکاش کرد

دید جز حب علی چیزی نبود

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۵۰
سین میم
۲۶
اسفند ۹۲



سراپا اگر زرد پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالی ، لب پنجره

پر از خطارات ترک خورده ایم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۱۱
سین میم
۲۵
اسفند ۹۲

بـوی ِ نـاب ِ بهشـت می دهـد همـۀ نام های ِ قشـنگ ِتـو

می گذارمشان روی ِ زخــم های ِ د ِ لَ م ..

گفته بودی اَلجَبّـار

یعنی کسی که جُبران می کند همـۀ

شکستگی هایِ د ِ لَ ت را

گفته بودی اَلمُصَـوِّر

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۰۱
سین میم
۲۵
اسفند ۹۲

همه می‌پرسند:
- « چیست در زمزمه‌ی مبهم آب؟
چیست در همهمه‌ی دلکش برگ؟
چیست در بازی آن ابر سپید،
روی این آبی آرام بلند،
که ترا می‌برد اینگونه به ژرفای خیال

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۵۸
سین میم
۲۴
اسفند ۹۲

حجاب، همان چادری بود که پشت درب خانه سوخت ولی ازسرفاطمه (س)نیفتاد. یازهرا.
با رفتنت ای زهرا ، از خانه صفا رفته
زینب به حسین گوید، مادر به کجا رفته
این خانه پس از زهرا گردیده عزا خانه
زهرای مرا کشتند تنها و غریبانه
با آنکه نمی گفتی در کوچه چه ها رخ داد
اما به سوال من رخسار تو پاسخ داد

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۲۴
سین میم
۲۳
اسفند ۹۲



جلسه محاکمه عشق بود

و قاضی عقل ،

و عشق محکوم به تبعید به دورترین نقطه مغز شده بود

یعنی فراموشی ،

قلب تقاضای عفو عشق را داشت

ولی همه اعضا با او مخالف بودند

قلب شروع کرد به طرفداری از عشق

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۰۲
سین میم
۲۱
اسفند ۹۲


تماشایی تـرین تصویـــــر دنیا می شوی گاهی

دلم می پاشد از هم ، بس که زیبا می شوی گاهی

حضور گاه گاهت بازی خورشید بــا ابر است

که پنهان می شوی گاهی و پیدا می شوی گاهی

به ما تا می رسی کج می کنی یکباره راهت را

ز ناچاریست گر همصحبت ما می شوی گاهی

دلت پاک است امـــــــا بـا تمـــــام سادگیهایت

به قصد عاشق آزاری معما می شوی گاهی

تو را از سرخی سیب غزل هایم گریزی نیست

تـــو هـــــم مانند آدم زود اغوا می شوی گـاهی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۰۴
سین میم
۲۱
اسفند ۹۲

شبى از پشت یک تنهایى نمناک و بارانى
ترا با لحجه ى گلهاى نیلوفر صدا کردم
تمام شب براى باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوى نقره اى در کوچه هاى آبى احساس
تورا از بین گلهایى که در تنهایى ام روئید, با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبى ترین موج تمناى دلم گفتى:
دلم حیران و سرگردان چشمانى است رؤیایى...
و من تنها براى دیدن زیبایى آن چشم
تورا در دشتى از تنهایى و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۵۲
سین میم