دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)
۱۴
آبان ۹۲

قصه‌های کربلا,قصه امام حسین,داستان امام حسین

یکی بود یکی نبود    زیر گنبد کبود    هزار و سیصد سال پیش          یک خبر مهمی بود


           بچه ها خوب گوش کنید                  حواس هاتون را جمع کنید     

 

   به صورت قصه می گم

 

******************


اما این افسانه نیست و قصه نیست       شرح فداکاری یک انسان است  

       که حسینش (ع) نامند


******************


در خوبی و پاکی      در صبر و شکیبایی     در حسن و جوانمردی     

در بندگی وطاعت او را نبود مانند


******************


پدرش شیر خدا، مادرش فاطمه ی زهرا بود               راه او راه خدا، خوبی از چهره ی او پیدا بود

 

******************


به دعوت مردم شهر کوفه     با دوستان و خویشان            با یاران و فرزندان     

به سوی آن شهر رفت


******************


بهر سوی آن ناکسان    مردم نااهل رفت

آن کوفیان نادان          بستند ره برآنان با یاران و فرزندان      از غفلت و گمراهی


******************
یک باره یادشان رفت             پروردگار خود را

غرقه به خون نمودند    کودک شش ماهه اش    قطعه به قطعه کردند    اکبر مردانه اش


******************


به ظهر روز دهم        به دست مردی پلید      به نام شمر لعین          جدا شد از تن سرش

برآسمان غلغله فتاده از این ستم


******************


من چه بگویم چه شد؟             یک سره تاریک شد                   جهان، زمین، آسمان

خاک به رنگ خون شد     از ستم ظالمان          ای دوستان خوبم          شما این را بدانید:


******************


حق تا ابد پاینده است    باطل همیشه مرده است             راه حسین(ع) راه ماست    

     شیوه ی او کارماست


******************


درود ما برحسین(ع)              لعنت ما بریزید


منبع:tebyan.net