دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۳۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۹
بهمن ۹۲

روی آن شیشه تبدار تو را "ها" کردم

اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم

حرف با برف زدم سوز زمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم

شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم

عرقی سرد به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو دهان وا کردم
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۵۴
سین میم
۲۷
بهمن ۹۲

دوباره دقیقه ها رو کند و آهسته

می بینم

دوباره چشم خدا رو رو خودم

بسته می بینم

تا دلم آروم بگیره سر به کوچه

ها می زارم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۳۷
سین میم
۲۷
بهمن ۹۲




دریافت
توضیحات: اقا خاطرت خیلی واسم عزیزه

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۳۱
سین میم
۲۷
بهمن ۹۲

 (شعر طنز خلیل جوادی)

یه شب که من حسابی خسته بودم
همین‌جوری چشامو بسته بودم
سیاهی چشام یه لحظه سر خورد
یه دفعه مثل مرده‌ها خوابم برد
تو خواب دیدم محشر کبری شده
محکمه الهی برپا شده
خدا نشسته، مردم از مرد وزن
ردیف ردیف مقابلش واستادن
چرتکه گذاشته حساب کتاب میکنه
به بنده‌هاش عتاب خطاب میکنه

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۲۹
سین میم
۲۶
بهمن ۹۲

دیگه دیره واسه موندن دارم از پیش تو میرم

جدایی سهم دستامه که دستاتو نمی گیرم
تو این بارون تنهایی دارم میرم خداحافظ
شده این حس تقدیرم چه دلگیرم خداحافظ
دیگه دیره دارم میرم چقد این لحظه ها سخته
جدایی از تو کابوسه شبیه مرگ بی وقته
دارم تو ساحل چشمات دیگه اهسته گم میشم
برام جایی تو دنیا نیست تو اوج قصه گم میشم
دیگه دیره دارم میرم برام جایی تو دنیا نیست
به غیر از اشک تنهایی تو چشمم چیزی پیدا نیست
باید باور کنم بی تو شبیه مرگ تقدیرم
سکوته من پر از بغضه دیگه دیره دارم میرم
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۵۶
سین میم
۲۶
بهمن ۹۲

خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدمهـا
چه شادیها خورد بر هم چه بازیها شود رسوا

یکی خندد ز آبادی ، یکی گرید ز بربادی
یکی از جان کند شادی، یکی از دل کند غــوغا

چه کاذب ها شود صادق، چه صادق ها شود کــاذب
چه عابد ها شود فاسق، چه فاسق ها شود ملا

چه زشتی ها شود رنگین چه تلخی ها شود شیرین
چه بالا ها رود پائین، چه سفلی هـا شود علیا

عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد
وگرنه بر زمین افتـد ز جیب محتسب مینا

رازق فانی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۳۶
سین میم
۲۶
بهمن ۹۲

با تو سخن می گویم

رساتر از همیشه

و تو حرفهایم را می شنوی

روشن تر از هر روز

بگذار از عشق سخن نگویم

بگذار وسعتش را در حصار کلمات محدود نکنم

چرا که من عشق را با کلام در نیافتم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۰۶
سین میم
۲۴
بهمن ۹۲

ایـــــــــن روزهـــــــــا دوســـــــــتــــــــ داشتــــــــن

بــــــــه حـــــــراج گذاشــــــــــته شده اســـت
همـــــه بــــه همـــــ ، بـــــی بهــــــــانه

میـــگویـــــــند دوستــــت دارم
برای همـــــــــین اگـــــــر روزی

جـــــــایی
کســــــی

ازصمیم قلـب
گفتـــــــ دوستـــــــــت دارم

لــبــخند می زنیــــــم و می گوییــــــــم.
ممنــــون...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۲۷
سین میم
۱۹
بهمن ۹۲

عشق را به مدرسه بردند تا کتک بزنند.
تنها دوست عشق در مدرسه، درس هندسه بود.
از شیمی فقط زاج سبز به یادش ماند
و از فیزیک هرگز هیچ نفهمید.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۳۰
سین میم
۱۹
بهمن ۹۲

گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم

گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم

گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در

گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم

گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۵۹
سین میم