دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۲۴ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۷
آبان ۹۳

بغض سنگین مرا دیوار می فهمد فقط

جنگجویی خسته از پیکار می فهمد فقط

زندگی بعد از تو را آن بی گناهی که تنش

نیمه جان ماندست روی دار می فهمد فقط

سعی کردم بهترین باشم... نشد، درد مرا

غنچه ای پژمرده در گلزار می فهمد فقط

غیر لیلا رنج مجنون را نمی فهمد کسی

آنچه آمد بر سرم را یار می فهمد فقط

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۳ ، ۰۹:۵۶
سین میم
۲۶
آبان ۹۳



عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
گیسوان تو شب بی پایان
جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه ی من
گرم رقصی موزون
کاشکی پنجه ی من
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود...

گزیده ای از قصیده آبی خکستری سیاه

حمید مصدق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۳ ، ۱۷:۳۰
سین میم
۲۴
آبان ۹۳

یکی از بهترین های موسیقی که مردادی ام بود از بین ما رفت روحش شاد باشه و برای خانوادش از طرف تک تک مردادی ها خواستار آرامش از خدا هستم بهتر که زیاد ننویسم فقط میدونم که اگه همه ناراحتن ما مردادی ها بیشتر چون از ما بود از جنس مردادی ها و خیلی خوب بود

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۳ ، ۱۷:۲۰
سین میم
۲۴
آبان ۹۳

دلم برات تنگ شده
اما من ... من میتونم این دوری رو تحمل کنم ...
به فاصله ها فکر نمیکنم ... میدونی چرا ؟؟
آخه جای نگاهت رو نگاهم مونده ...
هنوز عطر دستات رو از دستام میتونم استشمام کنم...
رد احساست رو دلم جا مونده ...
میتونم تپشهای قلبت رو بشمارم ...
چشمای بیقرارت هنوزم دارن باهام حرف میزنن...
حالا چطور بگم تنهام ؟ چطور بگم تو نیستی ؟
چطور بگم با من نیستی؟
آره خودت میدونی ... میدونی که همیشه با منی ....
میدونی که تو ،توی لحظه لحظه های من جاری هستی ...
آخه تو ، توی قلب منی ...آره !
تو قلب منی ... برای همینه که همیشه با منی ...
برای همینه که حتی یه لحظه هم ازم دور نیستی...
آخه هر وقت دلم برات تنگ میشه ...
هر وقت حس میکنم دیگه طاقت ندارم ...
دیگه نمیتونم تحمل کنم ..
دستامو میزارم رو صورتم و یه نفس عمیق میکشم ...
دستامو که بو میکنم مست میشم ... مست از عطرت..
صدای مهربونت رو میشنوم ... وآخر همه اینا...
به یه چیزی میرسم ... به عشق و به تو ... آره ... به تو ...
اونوقت دلتنگیم برطرف میشه ....
اونوقت تو رو نردیک تر از همیشه حس میکنم ....
اونوقت دیگه تنها نیستم ...
حالا من این تنهایی رو خیلی خیلی دوست دارم
به این تنهایی دل بستم ...حالا میدونم که تنهایی خالی نیست
پر از یاد عشقه ... پر از اشکهای گرم عاشقونه ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۳ ، ۱۶:۲۱
سین میم
۲۲
آبان ۹۳

دنبال وجهی می گردم

که تمثیل تو باشد

زلالی چشم هایت

بی پایانی آسمان

مهربانی دست هایت

نوازش گندم زار

و همین چیزهای بی پایان

نمی دانستم دلتنگیت قلبم را مچاله می کند

نمی دانستم

وگرنه از راه دیگری جلو راهت سبز می شدم

تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری

تا دوباره در شمایلی دیگر عاشقت شوم

گفته بودم دوستت دارم


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۳ ، ۲۰:۴۴
سین میم
۲۲
آبان ۹۳

قشنگ یعنی چه...؟

قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق ، تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس.

و عشق ، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد ،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.





"سهراب سپهری / گزیده‌ای از شعر: مسافر"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۷
سین میم
۲۰
آبان ۹۳

دلم گرفته و به کنج این شب بی مهتاب خاموش تکیه زده است.
نه ستاره ها ، که همیشه مهربان بودند ,,,
و نه ماه ، با آن مهتابی زیبا,,,
امشب نمی توانند پاسخگوی گونه های خیس من باشند...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۳ ، ۲۳:۲۰
سین میم
۱۹
آبان ۹۳


قلب
مهـــمانخانه نیست ،
که آدمــــها بیایند ...
دو سه ساعت ، یا دو سه روزی توی آن بمانند و بعد بروند !
قلب
لانه ی گنجشک نیست که در بهـــار ساخته بشود ،
و در پائـــیز ، باد آن را با خودش ببرد !
قلب ؟!
راستش نمیدانم چیست !
امــــا این را میدانم
که جای آدمـــــهای خیلی خوب است
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۶:۰۷
سین میم
۱۸
آبان ۹۳



نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما می‌دانم که دلم می‌خواهد همیشه شاد باشی، لبخند بزنی .
نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما گاهی احساس می‌کنم که به حضورت احساس دلتنگی می‌کنم.
نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما می‌دانم که برای وجود تو، برای احساسات و عقاید تو، برای آن چه نزد تو محترم است، احترام قائلم.
نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما می‌دانم که اگر آرزویی هست، با تو خوب‌تر است، اگر سخنی هست، با تو دلنشین‌تر است، اگر دشواری‌ای هست، با تو آسان‌تر است، اگر سکوتی هست، با تو خوشایندتر است، اگر اندوهی هست، با تو سبک‌تر است، اگر خیالی هست، با تو شیرین‌تر است و اگر امیدی هست، با تو پر رنگ‌تر است…..
نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما یک نفر گفت: « او دوست داشتن و دوست بودن را خوب بلد است…»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۶
سین میم
۱۸
آبان ۹۳


ﻫﺮ وﻗﺖ ﺑﺮاﯾﺖ ﺷﻌﺮی ﻣﯽ نویسم
ﯾﻌﻨﯽ دﻟﻢ ﺑﺮای ﺗﻮ ﺗﻨﮓ اﺳﺖ
اﻣﺮوز ﭼﯿﺰی ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ
ﺗﺎ تو...
دلت ﺑﺮای ﻣﻦ ﺗﻨﮓ ﺷﻮد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۳ ، ۰۹:۰۲
سین میم