۳۰
شهریور ۹۲
آن که آید ز دست دل به امان
و آنکه آید ز دست جان به ستوه
گاه , سر مینهد به سینه ی دشت
گاه , رو میکند به دامن کوه
تا زند در پناه تنهائی ,
دست در دامن شکیبائی
غافل از این بود که تنهایی ,
سر نهادن به کوه و صحرا نیست
با طبیعت نشستنش هوس است !
چون نکو بنگرند تنها نیست
ای دل من بسان شمع بسوز !
باز , (( تنها میان جمع )) , بسوز !
۹۲/۰۶/۳۰