دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۲
مهر ۹۶


«میرزا نوراﷲ بن میرزا عبداﷲ بن عبدالوهاب چهارمحالی اصفهانی . ملقب به تاج الشعراء و مشهور به عمان سامانی . وی از اهالی قریه «سامان » است که آن از قرای چهارمحال خاک بختیاری میباشد. وی در سال 1264 هـ .ق . متولد شد و در شب سه شنبه دوازدهم شوال سال 1322 هـ .ق . درگذشت و در وادی السلام نجف دفن شد. او را دیوانی است به نام «گنجینه اسرار» که در هند و در ایران به چاپ رسیده است».

شایان ذکر است در خصوص محل دفن او گفته اند: "نقل است که جنازه عمان را در مسجد جامع سامان به خاک سپردند و بعدها به نجف اشرف و غری شریف به دار الاسلام انتقال دادند."

آثار:1 ـ گنجینه الاسرار         2 ـ مخزن الدرّر

از آثار معروف عمان سامانی می‌‌توان به گنجینه اسرار او اشاره کرد. گنجینه الاسرار شاه کار نامه عمان است. مرحوم استاد حبیب الله فضائلی "رحمت الله علیه" در وصف گنجینه الاسرار آورده است این کتاب بحق کنز الاسرار یا چنانچه خود سراینده نامیده گنجینه الاسرار است، اسراری از ظهور عشق و جمال، اسراری از راز و نیاز عاشق و جذبه های معشوق، اسراری از سیر و سلوک و حالات وجد و شوق، اسراری از سوز وگداز و هجران و وصل. این اثر نفیس با این مطلع آغاز می شود :

کیست این پنهان مرا در جان و تن                 کز زبان من همى گوید سخن

این که گوید از لب من راز کیست؟               بنگرید این صاحب آواز کیست؟

در من انیسان خودنمایى می کند                 ادعاى آشنایى میکند

کیست این گویا و شنوا در تنم؟                  باورم یارب نیاید کاین منم

متصل تر با همه دورى، به من                  از نگه با چشم و، از لب با سخن

خوش پریشان با منش گفتارهاست           در پریشان گوییش اسرارهاست

گوید او چون شاهدى صاحبجمال            حسن خود بیند به سر حد کمال

از براى خود نمایى صبح و شام             سر برآرد گه زر وزن، گه زبام

باخدنگ غمزه صید دل کند                    دید هر جا طایرى بسمل کند

گردنى هر جا در آرد در کمند                   تا نگوید کس اسیرانش کمند

لاجرم آن شاهد بالا و پست                  با کمال دلربایى درالست

جلوهاش گرمى بازارى نداشت              یوسف حسنش خریدارى نداشت

غمزهاش را قابل تیرى نبود                 لایق پیکانش نخجیرى نبود

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۶ ، ۱۴:۰۳
سین میم
۱۲
مهر ۹۶

ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من ، این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر ، سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

امشب که تو ، در کنار منی ، غمگسار منی ، سایه از سر من تا سپیده مگیر
ای اشک من ، خیز و پرده مشو ، پیش چشم ترم ، وقت دیدن او ، راه دیده مگیر

دل دیوانه ی من به غیر از محبت گناهی ندارد ، خدا داند
شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی ، پناهی ندارد ، خدا داند
منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند

ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من ، این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر ، سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۶ ، ۱۳:۴۱
سین میم