دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)
۱۹
آبان ۹۲

1

چون خونِ خدا، بیا مسلمان باشیم
یا حداقل، شبیه سلمان باشیم
مولا، سگ آستان نمی‌خواهد مَرد!
او کرده قیام، تا که «انسان» باشیم

2

من خون خدا، شکوه بسم الله
گوینده‌ی «لا اِلهَ اِلا اللهَم»
در سینه اگر محبت من داری
ارباب مخوان مرا، که عبداللهم

3

گفتی به من ارباب! خطا گفتی تو
شرمنده شدم ز دوست، تا گفتی تو
من بنده‌ام و مقام من جز این نیست
شرک است به بنده ای «خدا» گفتی تو

4

غافل تو ز لا اله الا اللهی
هرگز به حریم «او» نداری راهی
در وادی شرک می‌روی، گمراهی
در عشق، اگر شدی حسین اللهی

5

وقتی که حسین را تو «سین» می‌خوانی!
در تعزیه، روضه‌ی حزین می‌خوانی
یعنی که حماسه را غلط می‌فهمی
وقتی که ز کوه این چنین می‌خوانی

6

ای مرثیه خوان! گزافه گفتن کفرست
با لهجه‌ی دین، خرافه گفتن کفرست
اسلام دو نور عترت و قرآن است
جز این، سخنی اضافه گفتن کفرست

7

با کرب و بلا، سراب می‌بافی تو
یک پرسش بی جواب می‌بافی تو
مفهوم حسین را نمی‌فهمی، حیف
با خون حسین، آب می‌بافی تو!

8

ای مرثیه خوان! ز چشم و ابرو بگذر
از خال لب و کمند گیسو بگذر
این مرد بزک کرده! ابو فاضل نیست
تکبیر بگو! از این هیاهو بگذر

9

غافل ز کرامت مُحرّم هستیم
دلداده‌ی بزم سوگ و ماتم هستیم
با خنجر جهل، سر بُریدیم از عشق
ما ابن زیاد و ابن مُلجم هستیم!

10

ای مرثیه خوان! ز های و هو می‌گویی
از رأس بریده و گلو می‌گویی
از داغ اسارت و تنور و گودال
پس کی ز حسین ُسرخ رو می‌گویی!؟

11

ای مرثیه خوان! ز نور جانت خالی ست
از پرتو معرفت، جهانت خالی ست
این روضه نمی‌دهد به ما حالی چون :
از عشق و حماسه، داستانت خالی ست

12

در مرثیه‌ات، حسین تنها «سین» ست!
در کرب و بلا، شکسته ای غمگین ست
تو تاجر گریه ای و جای شک نیست
از تلخی سوگ، کام تو شیرین ست!

13

این روضه وضو ندارد و زیبا نیست
دنیا زده است، شیعه‌ی مولا نیست
این «سین» که تو خوانده ای، به قرآن سوگند!
در سوره‌ی سرخ ظهر عاشورا نیست

14

ای مرثیه خوان! نگاه تو زیبا نیست
چون روح تو، از تبار عاشورا نیست
گفتی سبب قیام دریا، آب است!
این روضه، شناسنامه دریا نیست

15

ای مرثیه خوان! روضه غفلت کافیست
با ذکر خرافه، کسب شهرت کافیست
از خون خدا، برادر من! شرمی
با سکه‌ی کربلا، تجارت کافیست

16

ای مرثیه خوان! روح تو نورانی نیست
آیینه در این روضه که می‌خوانی نیست
بر روی حماسه می‌زنی سیلی تو
با دست خرافه، این مسلمانی نیست!

17

ای مرثیه خوان! کرب و بلا ماتم نیست
میراث حسین، درد و داغ و غم نیست
جان مایه‌ی نهضت حسینی این ست :
«هر کس که به ظلم تن دهد، آدم نیست»

18

ای مرثیه خوان! زبان عاشورا باش
هم قبله‌ی کاروان عاشورا باش
با لهجه‌ی سرخ عشق، همچون زینب
بر خیز و حماسه خوان عاشورا باش

شاعر : رضا اسماعیلی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۹
سین میم