دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۷۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته» ثبت شده است

۰۷
تیر ۹۴

من فقط تو را نوشتم تو خودت شاعر خویشی
این تویی که بی نیاز
از دل دوست دار خویشی
من تو را ترانه کردم به لب خوش سه تارم
تو مرا جوانه کردی
با تو گل تر از بهارم
تو به من ترانه دادی شعر عاشقانه دادی
من تهی بودم و بی مغز تو به من بهانه دادی
من و اخرین رباعی تو مرا شروع کردی
من غروب اخر اما
تو مرا طلوع کردی
گل به گل در نفس من عطر خوب تو پراکند
چشم تو شکل غزل شد
و مرا از عشق اکند
به لبت قسم که دیگر جامی از کسی نگیرم
تو اگر فاتح عشقی
با کمال میل اسیرم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۱:۰۰
سین میم
۲۴
خرداد ۹۴

هر وقت دلتنگ تو باشم
برای چشم‌هام
سیب می‌خورم.
بوی تنت 
مرا برمی‌گرداند
به دوران پیش از خودم
پیش از آن که باشم.
مگر پیش از تو
سیب هم وجود داشت؟
از صبح صدات کردم.
اصلاً به روی خودم نیاوردم 
که نیستی.
تو باشی
خدا می‌شوم 
مالک شب‌های تو
نه مالک یوم‌الدین
ایاک اعبدُ و ایاک استعین
راه دیگری نمی‌شناسم
مستقیم
به خانه‌ات می‌آیم
تنت را می‌پرورم
و دنیا را
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۲
سین میم
۲۰
خرداد ۹۴

همانند پروانه ای سبک در آغوش گلبرگ ها صدایم کن
تا زیبا شود صدای زندگی همانند خش خش برگ های پاییز بر سنگ فرش خیال
صدایم کن تا بند بند وجودم فدایت شود
آنگونه که حرف نامم را آوا می کنی
صدایم کن تا خشتی تازه نهم برین ویرانه
صدایم کن تا از قفس پرواز کنم سوی آسمان صدایم کن …

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۵
سین میم
۱۷
خرداد ۹۴

از کدوم خاطره برگشتی به من؟
که دوباره از تــــــــو رویایی شدم

همه ی دنیا نمیدیدن من و
من کنار تــــــــو تماشایی شدم

از کدوم پنچره می تابی به شب؟!
که شبونه با تــــــــو خلوت می کنم

من خدارو هرشب این ثانیه ها
به تماشای تــــــــو دعوت می کنم

تــــــــو هوایی که برای یک نفس
خودم و از تــــــــو جدا نمی کنم

تــــــــو برای من خودِ غرورمی
من غرورم و رها نمی کنم

تا به اعجاز تــــــــو تکیه می کنم
شکل آغوش تــــــــو می گیره تنم

اون کسی که پیش چشم یک جهان
به رسالت تــــــــو تن میده منم

تو هوایی که برای یک نفس
خودم و از تــــــــو جدا نمی کنم
تو برای من خودِ غرورمی
من غرورم و رها نمی کنم

ترانه سرا : روزبه بمانی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۴۲
سین میم
۱۱
خرداد ۹۴

امام زمان (عجل الله تعالی):

ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خطر نبرده ایم؛ که اگر جز این بود گرفتاریها به شما روی می آورد و دشمنان شما راریشه کن می کردند. پس از خدا بترسید و ما را پشتیبانی کنید.

بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵

می‌دونم یه شب میای خاکو چراغون می‌کنی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۷
سین میم
۰۳
خرداد ۹۴

زیادے" دوستـــت داشتم!!!!

میدانـــے اشتباه از کجاست؟؟؟؟

از تو نیــست!!!!

اشتباه از "مــن" است...

هر جا رنجیـــدم به رویت نیاوردم

"لبخنـــد" زدم

فکر کردے درد ندارد

"محکــــم تر" زدے..

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۳
سین میم
۳۱
ارديبهشت ۹۴

 

حال خوبی ست
  گلی را دیدن  و نچیدن از باغ
  قامت گل نشکستن زیباست

  حال خوبی ست
  نسوزاندن دل…..
  رسم دلدادگی و دلداری
  عشق معشوق طلب کردن و عاشق ماندن

  حال خوبی ست
  راه رفتن ، بی چتر  زیر باران امید
  بخشش هدیه لبخند به لب های خموش
  خیسی گونه ی احساس پس از خاطره رفتن دوست

  حال خوبی ست
  شنیدن با عشق
  درک معنای سکوت!
  فهم مفهوم نرو…

  حال خوبی ست
  کمی ، مشق محبت کردن
  بذر امید به دل پاشیدن
حال خوبی ست

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۰۰
سین میم
۳۱
ارديبهشت ۹۴

هیچ بارانی نمی بارد مگر صفا دهد.
هیچ گلی جوانه نمی زند مگر هدیه شود.
هیچ خاطره ای زنده نمی ماند مگر شیرین باشد.
هیچ لبخندی نیست مگر شادی بیاورد.

وهیچ بهاری نمی اید مگر سال دیگری در پیش باشد.
پس بگذار باران شوق بر زندگی ات ببارد تا روحت را صفا دهد.
گل های عشق در دلت جوانه زنند تا انهارا به دیگران هدیه کنی .
خاطراتت قشنگ باشند تا همواره بیادشان بیاوری.
لبخند بر لبانت نقش بندد تا شادی را بیفشانی.
و بهار بیاید تا بدانی باز هم فر صت بودن هست……
 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۵۵
سین میم
۲۶
ارديبهشت ۹۴

کاش میتوانستم دربغض ابرهاشریک باشم وتا خدابگریم،

وقتی احساس غریبی مراتاآخر کوچه های بن بست بغض گرفته ی عشق میبرد.

ای اقاقیهای وحشی که بی هیچ لبخندی درکنار کلبه ی غم پاگرفته اید.

ای واژه های تلخ تنهایی، ای عابران خسته ی سرنوشت،

ای ورقهای پاره شده درغبارسهمگین آیا کسی مرا درخاطرات اشکهایش می شناسد؟

آیا عابران کوی غم فقط برای لحظه ای درکنار پنجره ی رازهایم مینشیندتا قصه ی تنهایی رابازکویم؟!

باشمایم ای آدمهای شیشه ای،

من درحسرت یک تبسم صمیمی مانده ام.

ای کوچه های گلی رویا،آیا گامهای دیروز کودکی ام را با شادی به من باز میگردانید؟؟

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۱۳
سین میم
۲۶
ارديبهشت ۹۴

دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره‌ات طلاست
یک کم از طلای خود حراج می‌کنی؟
عاشقم.. با من ازدواج می‌کنی؟

اشک گفت: ازدواج اشک و دستمال کاغذی!؟
تو چقدر ساده‌ای خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما، تو مچاله می‌شوی
چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی
پس برو و بی‌خیال باش
عاشقی کجاست؟ تو فقط دستمال باش!

دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید خون درد

آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه‌ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد

رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمال‌های کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود دانه‌های اشک کاشت.

عرفان نظرآهاری

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۰۳
سین میم