دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)
۰۳
تیر ۹۳
 
 
رفته بودیـــــــم شبی سمت حرم یادت هست‌
خواستم مثــل کبوتـــــــــــــر بپرم یادت هست‌
 
رنگ و رو رفتــــه ‌‌تـرین تــــاقچه خانــــه‌ ی مان‌
مهر و تسبیــــــــح وکتاب پدرم یــــادت هست‌
 
خانـــــه ی کوچکمان کاهگلی بــــــــود، جنون‌
در همان خانه شبی زد به سرم یادت هست‌
 
قصدکـــــــردم که بگــیـــــــرم نفس دشمن را
و جگرگاه ستــــــــــــــم را بــدرم یادت هست‌

خواهر کوچک من تنــــد قدم بــــــر می‌داشت‌
گریه می‌کرد که او را بــبـــــــــرم یادت هست‌
 
گریه می‌کرد در آن لحظه عروسک می‌‌خواست‌
قول دادم که برایــــــــش بخرم، یـــادت هست‌
 
آن شب شــــــوم، شب مرده، شب دردانگیز
آن شب شوم که خون شد جگرم یادت هست‌
 
تــوی اروند، در آن نـیـــمه ی شب بــــا قایــق‌
چارده ساله علی،‌ همسفرم یـــــادت هست‌
 
ناله‌ای کرد و به یک بــاره به اروند افتـــــــــــاد
بعد از آن واقعه خم شد کمرم یــــادت هست‌
 
سرخ شد چهره ارونـــــد و تــلاطم می‌کــــرد
جستجوهای غم‌انگیـــــــز تــــرم یـادت هست‌
 
مادرش تــا کمر کوچه به دنبـــــــــالم بــــــود
بسته‌ای داد برایـــش بــبــــــرم یـادت هست‌
 
بعد یک ماه، همان کوچه، همان مادر بــــــود
ضجه‌های پسرم، هی پسرم... یادت هست‌
خدابخش صفادل

نظرات  (۲)

خیلی خیلی زیبا بود

شاعر؟

 

پاسخ:
ممنون
خدابخش صفادل
۰۳ تیر ۹۳ ، ۱۰:۰۴ منتظران ظهور
سلام

با مطلبی در مورد آتش شهوت به روزیم
منتظر شما و نظرات زیباتون

التماس دعا
یا علی مدد
................................
گروه فرهنگی منتظران ظهور