۲۸
خرداد ۹۳
من از جهانی دگرم...
نمی خواهم درین عالم بمانم
بیا از این تن آلوده و غمگین رهایم کن
تو را اینجا به صدهارنگ میجویند
تورا با حیله و نیرنگ میجویند
تورا با نیزه ها در جنگ میجویند
نمیدانم کیم من؟
آدمم؟ روحم؟ خدایم؟ یا که شیطانم؟
تو با خود آشنایم کن
تو جان میبخشی و اینجا
به فتوای تو میگیرند جان از ما
اگر روح خداوندی
دمیده در روان آدم وحواست
پس ای مردم، خدا اینجاست
خدا در قلب انسانهاست
به خود آی تا که دریابی
خدا در خویشتن پیداست...
همای از دست این عالم
پر پرواز خود بگشود و در خورشید و آتش سوخت....