دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)
۲۹
ارديبهشت ۹۳




کودکی دیدم، ماه را بو می کرد

قفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پر پر میزد

نردبانی که از آن، عشق میرفت به بام ملکوت ....

زندگی یعنی: یک سار پرید.

از چه دلتنگ شدی؟

دلخوشی ها کم نیست مثلا این خورشید...

صبحی سر زد مرغی پر زد یک شاخه شکست خاموشی هست

خوابم برد خوابی دیدم تابش آبی در خواب لرزش برگی در آب

این سو تاریکی مرگ آن سو زیبایی برگ اینها چه آنها چیست ؟

انبوه زمان چیست ؟

این می شکفد ترس تماشا دارد آن می گذرد وحشت دریا دارد ....

مادرم صبحی می گفت :‌

موسم دلگیری است

من به او گفتم : زندگانی سیبی است

‚ گاز باید زد با پوست ...

خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات.

اگر کاشف معدن صبح آمد،

صدا کن مرا.

من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم.

من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم.

کسی نیست، بیا زندگی را بدزدیم،

آن وقت میان دو دیدار قسمت کنیم.



من‌ از نوشتن‌ می‌ترسم‌.

با ترس‌ به‌ زیبایی‌ و هنر نزدیک‌ می‌شوم‌.

سهراب سپهری