میخوای رد شم ازت اما نمیشه
حوالی نگاهت جاده ای نیست
مثه میدون مین میمونه چشمات
گذشتن از تو کارساده ای نیست
نمیتونم برم بعدش ببینم
که پر میشه تموم جای خالیم
من از دستای تو چیزی نمی خوام
بجز پر کردن دستای خالیم
نذار حالا که دلگرمم به دستات
بسوزم از غمت خاکستری شم
پره زخمم از این تقدیر و باید
تو آغوشت یه مدت بستری شم
به جز تو از کسی چیزی نگفتم
شکستن های من پای کسی نیست
به غیر از تو که بی تاب نگاتم
جنونم سهم چشمای کسی نیست
میخواستم عاشقت باشم ولی نه
نتونستم نشد جرات نکردم
قسم خوردم بری میمیرم اما
یه عمره رفتی و فرصت نکردم
چشات مال یکی دیگه ست و دیگه
با قلب خسته ی من راه نمیان
بلندن این شبای بی تو بودن
شبا یک لحظه هم کوتاه نمیان
گمم کردی و توی شهر چشمات
یه عالم کوچه ی بن بست داری
دارم می میرم و دست خودم نیست
تو توی کشتن من دست داری
بهمن 89
هانی ملک زاده
با سوالی در مورد امر به معروف به روزیم...؟؟؟؟
منتظر نظرات زیبای شما هستیم...
ممنون میشم اگه مشارکتی در این بحث داشته باشید...
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی مدد