۲۸
تیر ۹۴
اجازه....
اجازه میگیرم.
برای همه چیز.
برای دیدن عکس میان بچه ها.
برای زل زدن به چشمانت.
چقدر کلنجار میروم!
با خودم.
با خیالم.
با تو....
گاهی ساعتها به خیالت خیره میشوم.
تا باور کنم میشود.
که اجازه دادهای.
که نمیرنجی.
یا....
مطمئن شوم
راضی هستی که نگاهم را به چشمانت بدوزم.
راستی کسی نمیداند!
حتی خودت!
تا دستم به عکست میخورد،
تا ورق میزنم،
تا... .
اجازه میگیرم.
برای همه چیز.
برای دیدن عکس میان بچه ها.
برای زل زدن به چشمانت.
چقدر کلنجار میروم!
با خودم.
با خیالم.
با تو....
گاهی ساعتها به خیالت خیره میشوم.
تا باور کنم میشود.
که اجازه دادهای.
که نمیرنجی.
یا....
مطمئن شوم
راضی هستی که نگاهم را به چشمانت بدوزم.
راستی کسی نمیداند!
حتی خودت!
تا دستم به عکست میخورد،
تا ورق میزنم،
تا... .
۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۹:۱۵