دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۱۲۶ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

۰۷
تیر ۹۳

در راه رسیـدن به تــــو گیــــرم کـه بمیـــــرم
اصلا به تــــو افتـــــاد مسیــــرم کـه بمیــــرم

یـک قطـــــرۀ آبــــم کــه در انـدیشــۀ دریـــــا
افتــــــادم و بـــایـد بپـذیـــرم کــه بمیـــــــرم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۲۰:۳۵
سین میم
۰۷
تیر ۹۳

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم …
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج ۴۰ درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم،
تنهایی سرخرگ هایم را مسدود کرده بود …
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند…

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۱۶:۲۹
سین میم
۰۷
تیر ۹۳

خداوندا

دست هایم خالی است و دلم غرق آرزو
با قدرت بیکرانت، یا دست هایم را بگیر
یا دلم را خالی از آرزو.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۱۱:۴۱
سین میم
۰۷
تیر ۹۳



 
 
سر خود را مزن اینگونه به سنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
منشین در پس این بهت گران
مدران جامه جان را مدران
مکن ای خسته درین بغض درنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۰۸:۴۵
سین میم
۰۶
تیر ۹۳

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻋـ ـ ـﺎﻃﻔﻪ ﺍﮮ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ
ﻭ בﻧﯿﺎﯾﮯ ﮐﻪ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ בﺍﺭב
ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺎ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻣﯿـבﻭב
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﮯ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﮐﻮﺭﻩ ﻫﺎﮮ
ﻣﺮﯾﺦ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ!
ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﮮ בﻟﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﮯ ﺷﻨﺎﺳـב

فریاد امینی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۲۲:۵۸
سین میم
۰۶
تیر ۹۳

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻓﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﺳﺖ ...
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺷﺐ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺧﺎﮎ ....
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻫﻤﺪﻡ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﺎﺳﺖ
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻫﻤﺴﻔﺮ ﺳﺨﺘﯽ ﻣﺎﺳﺖ ...
ﭼﺸﻢ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯿﻢ ﻋﻤﺮﻣﺎﻥ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ...
ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﻤﺴﻔﺮﯾﻢ !!.......

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۱۹:۰۸
سین میم
۰۶
تیر ۹۳


خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته ، چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده ، میزهای صف کشیه
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی ، پارکهای این حوالی
پرسه های بی خیالی ، نیمکت های خماری
رونوشت روزها را ، روی هم سنجاق کردم :
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را ، با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من ، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیت ها ، نامی از ما یادگاری

قیصر امین پور

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۱۶:۱۹
سین میم
۰۶
تیر ۹۳

مثل هر بار برای تو نوشتم:

دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟

و ای کاش که این جمعه بیایی!

دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر

این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۱۲:۲۷
سین میم
۰۶
تیر ۹۳

نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی 
           به حباب نگران لب یک رود قسم ، 
           و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت ،  
          غصه هم می گذرد ،   
          آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند 
           لحظه ها عریانند  
           به تن لحظه خود ،    
        جامه اندوه مپوشان هرگز .

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۰۹:۱۴
سین میم
۰۵
تیر ۹۳

ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﮔﻨﺞ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﺳﻮﺩ ﻭ ﺯﯾﺎﻥ ﺭﺍ
ﻧﻔﺴﯽ ﯾﺎﺭ ﺷﺮﺍﺑﻢ ﻧﻔﺴﯽ ﯾﺎﺭ ﮐﺒﺎﺑﻢ
ﭼﻮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭ ﺧﺮﺍﺑﻢ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﺩﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ
ﺯ ﻫﻤﻪ ﺧﻠﻖ ﺭﻣﯿﺪﻡ ﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺯ ﺭﻫﯿﺪﻡ
ﻧﻪ ﻧﻬﺎﻧﻢ ﻧﻪ ﺑﺪﯾﺪﻡ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﮐﻮﻥ ﻭ ﻣﮑﺎﻥ ﺭﺍ
ﺯ ﻭﺻﺎﻝ ﺗﻮ ﺧﻤﺎﺭﻡ ﺳﺮ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﻧﺪﺍﺭﻡ

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۲۲:۰۹
سین میم