دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)
۲۴
اسفند ۹۳

چه کسی می گوید نمی شود دنیا را در یک شهر، در یک خانه، کنار یک نفر داشت
پس چطور این همه سال تمام دنیای من همین دیوار ها و طاق ها بود!!
سخت نیست…
آن هم وقتی هم نفس کسی بوده باشی که وقتی با او کنار کتابخانه اش می نشستی خلاصه تمام کتاب ها را با ذوق و شوق برایت می گفته.
از همه چیز و همه جا برایت حرف داشته.
از ساده ترین اختراعات بشر گرفته تا عجیب ترین شهر های دنیا.
همه چیز هم از همان شب سرد زمستان، زمان آغاز قصه مان، شروع شد…
که گفتی دوست داری آن شهر قطبی را ببینی که در آن مردن ممنوع است!
که گفتی تو هم حق نداری بمیری…
چون هیچ وقت در دلم خاک نمی شوی…!
که باغچه کوچک مان را آب می دادیم و فکر می کردیم در ونیز باغچه هم پیدا می شود.
که مبلمان آبی می خریدیم و مثل شهر تک رنگ هند رنگ پرده ها را هم با آن هماهنگ می کردیم.
اما تو زیر قرارت زدی…
فراموش کردی تو هم در قلب من نمی توانستی خاک شوی!
و حالا اینجا درست شبیه آن شهر تک نفره شده…
من تنها ساکن دنیای بی تو ام…
هر روز در کنار کتابخانه ساکت تو تنها می نشینم و تنها چای می نوشم
و تمام خاطراتمان را در این دنیای کوچک تنها دوره می کنم…

*متن های ادبی رادیو هفت*