دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۸۰۴ مطلب با موضوع «دلکده» ثبت شده است

۲۵
شهریور ۹۲

ﺳﮑﻮﺕ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ

ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﺑﻮﺩﻧﺖ،

ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ...

ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ! ؟ ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !؟

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻤﺖ،

ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻤﺖ

ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ، ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮔﺎﻫﯽ

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ ...

ﮐﺎﺵ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩﯼ، ﺩﺭﺳﺖ ﺭﻭ ﺑﺮﻭﯼ ﻣﻦ!

ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭا

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۱۸
سین میم
۲۴
شهریور ۹۲

دنیای عجیبی ست دنیای ما آدمها
برهنه می آییم، برهنه میرویم
با این همه عریانی…قلب هیچکس پیدا نیست
دوست می داریم،دوست داشته میشویم
با این همه تنهاییم…
به زندگی خیلی ها غبطه می خوریم
خیلی ها به زندگی ما غبطه می خورند
با این همه هرگز راضی نیستیم…
همه روزی میمیرند،همه روزی میمیریم
با این همه حرص ما را پایانی نیست..
در حالی که همیشه از درد زیستن می نالیم
همه گاهی گناه می کنند، همه گاهی گناه میکنیم
با این همه ما مقصر نیستیم و انگشت اشاره مان همیشه سوی دیگریست
دنیای عجیبی ست
دنیای عجیب ما آدمها…..

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۵۲
سین میم
۲۱
شهریور ۹۲

تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر

در میان راه در یک روستا
خانه ای دیدیم خوب و آشنا

زود پرسیدم پدر این جا کجاست؟؟
گفت این جا خانه ی خوب خداست !!

گفت این جا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند !

با وضویی دست و رویی تازه کرد
با دل خود گفتگویی تازه کرد

گفتمش پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست؟ اینجا در زمین؟!

گفت آری خانه ی او بی ریاست ...
فرش هایش از گلیم و بوریاست

مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش ... روشنی

خشم نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است !!

دوستی را دوست معنا می دهد
قهر هم با دوست معنا می دهد

هیچ کس با دشمن خود قهر نیست ...
قهری او هم نشان دوستی است

تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست

دوستی از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد ...

آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی نقش روی آب بود ...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۰۹
سین میم
۲۱
شهریور ۹۲

 

گاهی فکر می کنیم باید کاری بزرگ و شایسته

برای دوستان و کسانی که دوستشان داریم انجام دهیم

ولی چون در توانمان نیست از خود نا امید و دلخور میشویم

ولی باید به نکته ای توجه کرد..

باران بزرگترین و زیباترین هدیه آسمان به زمین است

ولی از قطرات کوچک و ناچیز آب تشکیل شده است

تکرار باران گونه محبت های بسیار کوچک ما در حق عزیزانمان

چیزی از یک شاهکار بسیار بزرگ کم ندارد..
۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۰۵
سین میم