دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۶۹۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گزیده اشعار» ثبت شده است

۱۲
اسفند ۹۳

ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﺰﻥ ﮐﻪ ...
  ﺑﺎ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯼ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ...
  ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﯾﮏ ﮐﻮﻩ ﯾﺨﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺁﺑﺖ ﮐﻨﺪ ... ﺁﺭﺍﻡ ... ﺁﺭﺍﻡ ....
ﺑﻌﺪ ﭼﮑﻪ ﭼﮑﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻟﯿﺰ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﺴﺮﺍﻧﺪ ﻻﯼ ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ..

ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﻤﻪ ﮐﻠﻤﻪ ﯼ ﺑﺎﺯﯾﮕﻮﺵ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﺗﻮﯼ ﺩﻫﺎﻧﺖ
** ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻔﻨﻪ ﺗﻮﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ .. **

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۵۱
سین میم
۱۱
اسفند ۹۳

برای صورتم جایی برای لبخند طراحی می کنم وقتی کوله پشتی ام از نقاب های رنگارنگ سنگین شد، اینک پایان اندوه فرا میرسد.
کوله بارم را در باغچه ی همسایه خاک می کنم تا روزی همسایه از همسایه ارث ببرد.
شاید درخت تنومند با صورتهای متنوع ، مزاج شهروندان را خوش کند.
تو هم بیا و اخمهایت را زمین بگذار…
مانند شوالیه ای که پیروز این میدان است و با لبخندی از سر غرور مسیر رفتنت را تماشایی کن…!!

“متن های ادبی رادیو هفت”

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۳۰
سین میم
۱۱
اسفند ۹۳

آدمی که ده بیست سال یک جا مانده باشد دل بریدن را یاد نمی گیرد.
کسی که چند سالی یک بار مجبور بوده بار و بنه اش را در یک کامیون جا دهد و به خانه تازه برود شجاع تر است انگار.
آدمی که هر چند سال یکبار خرت و پرت های اضافه را جمع کرده و از بین همه چیز مهم تر ها را برداشته و راهی شده بلد است انتخاب کند. می داند مهم های زندگی اش کدام اند.
اما آن هایی که به اسباب کشی عادت نکرده اند به ترک های دیوار خانه شان هم انس دارند.
ماندن همیشه همین طور بوده است.
دور آدم پیله ای از خاطره و دلبستگی می پیچد.
انباری دل آدم هایی که می مانند، همیشه پر از وسیله هایی است که شاید یک روز صاحب شان را پیدا کنند.
قاب عکس های توی انباری پر از عکس آدم هایی است که شاید یک روز برگردند و عکسشان را بخواهند. که هیچ وقت هم بر نمی گردند البته!
گاهی برای دل، اسباب کشی لازم است!
چون آدمی که فکر می کند همیشه همه چیز همان جا و همان طور می ماند یاد نمی گیرد دور ریختنی های زندگی اش کدام اند.
آدم باید بلد باشد مهم ترین ها را انتخاب کند.
دستشان را بگیرد و از یک خانه به خانه دیگر برود…

“متن های ادبی رادیو هفت”

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۲۵
سین میم
۱۱
اسفند ۹۳

دور از چشم اتفاق ها بی بهانه نگاهم کن
بی انتظار فصل رسیدن بگذار مدام از شاخه ی نگاهت میوه های نورسی را بچینم که پیشتر ها فقط در رویا دیده بودم
در ازدحام این همه حرف، گاهی مرا به دو فنجان از چای چشم هایت میهمان کن بدون قند
فقط با لبخند…
تمام بی واژه های ذهنت را با نگاهت برایم بگو و از نگاهم بخوان، بخوان تپش های قلبم را در نیمه چشمم.
در فاصله اخم ها و لبخند ها مردمک چشم هایت را به نگاهم بدوز و بگذار گفتنی ها را بگویم.
به هر کجا که نگاه کردی کمی بیشتر ببین
ببین که دنیا چقدر زیبا تر می شود با ما!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۲۳
سین میم
۱۱
اسفند ۹۳

برای تمام راه های نرفته
برای تمام بی راه های رفته
ببخش بگذار احساست قدری هوایی بخورد
گاهی بدترین اتفاق ها هدیه ی زمانه و روزگارند
تنها کافیست خودمان باشیم !
که خود را برای تمامی این بی راه رفتنمان ببخشیم
و به خودمان بیائیم
تا خدا تمامی درهای که به خیال باطلمان بسته را به رویمان باز کند.
خطاهایت را بشناس.
انها را پذیرا باش و تنها بین خودت و خدایت نگهشان دار
این دنیا نامحرم بد دل
نامحرم نامروت زیاد دارد !
تا دست خدا هست. تا مهربانیش بی انتهاست
تا می گویی خدایا ببخش
به دورت می گردد و می بوستت و می گوید جانم چه کرده ای مگر ؟
دیگر تو را چه نیاز به ادمها ؟
زیبا بمان و بگذار با دیدنت
هر رهگذر نا امیدی
لبخندی بزند رو به اسمان و زیر لب بگوید
هنوز هم می شود از نو شروع کرد…!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۱۲
سین میم
۱۱
اسفند ۹۳

نمی‌دانم چیستی !
آن‌قدر می‌دانم که
هرگاه واژگان به تو رسیدند مبهم شدند
و هرگز نتوانستند تو را به من برسانند.
چگونه می‌توانم ترجمانی از تو داشته باشم ؟
هنگامی که در وهم و خیال هم نمی‌‌گنجی.
به هر کجا که می‌رسم، رد پایی از تو باقیست…
شاید روی زمین نباشد
اما در دلم هست…

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۰۸
سین میم
۲۰
بهمن ۹۳



شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۴۱
سین میم
۱۹
بهمن ۹۳

بشنو درد این دلم را …
دلی که خیلی تو را دوست دارد و تنها امیدش در این دنیای فانی تو هستی ...
بشنو که این دل برایت یک عالمه حرف دارد ...
حرفهایی از جنس دلتنگی ...
حرفهای عاشقانه برای تو ...
گوش کن به درد دلم ....
تو همانی که دلم می خواست و آرزو داشت تا تو برای او شوی ...
تو همان رویایی هستی که در دلم نهفته بود ....
یک رویای پر از عشق …

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۲۱
سین میم
۱۴
بهمن ۹۳

همین که می‌نویسم و به واژه می‌کشم تو رو
دوباره بار غم می‌شینه روی شونه‌های من

همین که می‌شکفی مثِ یه گل میون دفترم
دوباره گرمی لبات دوباره گونه‌های من

همین که میری از دلم، قرار آخرم میشی
دوباره زخم میخورم، دوباره باورم میشی

همیشه کم میارمت همیشه کم میارمت نمیشه که نبارمت

گریه فقط کار منه تو اشکاتو حروم نکن
به واژه‌ای نمی‌رسی اینجوری پرس و جو نکن

فاصله‌ها مال منن تو فاصله نگیر ازم
بمون که باورت بشه گریه نمیشه سیر ازم

همیشه کم میارمت همیشه کم میارمت نمیشه که نبارمت

ترانه‌سرا:کامران رسول زاده

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۲
سین میم
۱۴
بهمن ۹۳

برای با تو بودنم راه ستاره رفته ام
هر سفر ثانیه را من به شماره رفته ام
هزار پنجره نگاه در انتظار ساخته ام
روح غرور مرده را در اشک خود شناخته ام
جان جوانی مرا پیر ترانه کرده ای
زبان احساس مرا تو عاشقانه کرده ای
اسم مرا صدا بزن به قصه دعوتم بکن
به خواب روی شانه ام بیا بد عادتم بکن

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۴۴
سین میم