دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۶۹۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گزیده اشعار» ثبت شده است

۱۳
مرداد ۹۴

حتی نشد که “گاه به گاهش” شوم …نشد…

میخواستم خراب نگاهش شوم ، نشد
بیچاره ی دو چشم سیاهش شوم ، نشد

میخواستم که در دل شب ها ستاره ای
چرخان به گرد صورت ماهش شوم ، نشد

میخواستم که وقت هم آغوشِ او شدن
حتی فدای حس گناهش شوم ، نشد

میخواستم دریچه ی پژواک خنده اش
یا آیینه مقابل آهش شوم ، نشد

گفتم به خود که همدم تنهایی اش شوم
بی چشمداشت ! پشت و پناهش شوم ، نشد

میخواستم حادثه باشم برای او …
شیرین و تلخِ قصه راهش شوم ، نشد

میخواستم به شیوه ی ایثار و معجزه
قبله برای قلب و نگاهش شوم ، نشد

گفتم به خود ” همیشه ” ی او شوم ولی !
حتی نشد که ” گاه به گاهش ” شوم ، نشد…!

عباس عسگری پور

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۴
سین میم
۱۷
تیر ۹۴

چقدر هفتاد هشتاد سال کم است برای دیدن تمام دنیا!
برای بودن با تمام مردم دنیا!
چقدر حیف است که من می میرم و غواصی در عمق اقیانوس ها را تجربه نمی کنم !
می میرم و حداقل یک بار زمین را از روی کره ماه نمی بینم !
دلم می خواست چند سال در یک جنگل یا یک روستا زندگی کنم .
دلم می خواست چند کلیسا و معبد و مسجد بزرگ جهان را می دیدم و با پیروان ادیان مختلف حرف می زدم .
دلم می خواست یک بار هم که شده از ارتفاعی بلند و مهیب پرواز می کردم
""دلم می خواست های من"" زیادند ، بلندند ، طولانی اند .
اما مهمترین دلم می خواستم، این است که انسان باشم انسان بمانم و انسان محشور شوم .
چقدر وقت کم است .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۲
سین میم
۱۵
تیر ۹۴


چون نامه جرم ما به هم پیچیدند * بردند به دیوان عمل سنجیدند * بیش ازهمگان گناه مابود ولی ما را به محبت علی(ع)بخشیدند.


با عرض تسلیت در لیالی قدر این حقیر را ازدعای خیرخویش فراموش نکنید.التماس دعا


- ز مردم دل بکن یاد خدا کن . خدا را وقت تنهایی صدا کن . در آن حالت که اشکت می چکد گرم . غنیمت دان و ما را هم دعا کن

پیامک شب قدر



به پیامبر(ص) گفته شد:
اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزى را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافیت را».
خدایا به حقیقت شب قدر قسمت می دهیم:
عافیت و سلامتی جسم و جان و دین و دنیا و اخلاق را نصیب همه ی ما بگردان.

qadr01

آری امشب، "چشم سر" را باید بیدار داشت
تا "چشم جان" بیداری و بینایی یابد و دل از بندها برهد؛
و ما چه زیانکاریم اگر از شب قدر
تنها بیداری چشم نصیبمان شود و راهی به ورای آن ، بر اقلیم جان نیابیم.
"ای خدا جان را پذیرا کن ز رزق پاک خویش"
بی تردید ، دانستن، فهمیدن، ایمان آوردن
و چشم جان گشودن و دل صافی یافتن ، رزق های پاک خداوندند.

امید که در شبی چنین بزرگ ازاین نعمتها بی بهره نمانیم.

پیامک شب قدر

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۱:۳۹
سین میم
۱۳
تیر ۹۴

حس شاعر
نگاهش را
صدایش را
تمام بغض هایِ خفته در اشعارِ پاکش را
نفس هایِ عمیقش را
تمامِ دلخوری هایِ عجیبش را
تمامِ خستگی ها و
تمامِ مبهماتِ حرف هایِ در سکوتش را
اگر شاعر نباشی پس…
نمی دانی
چه رنجِ محکمی باشد
جهان را با نگاهِ شاعران دیدن
چه حسِّ خوب و شیرینی
که گل را خوب بوییدن
چه دردِ غیرِ توصیفی
که حسِ شاعری را در ورق گفتن
چه مرگِ دل پسندی کز
برای قافیه در هر سخن مردن
که گاهی از قفس گفتن
ولی گاهی ز پروازیِ که در اوج است و جان افزا
سخن راندن

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۶
سین میم
۱۳
تیر ۹۴

برای دوست داشتنت

محتاج دیدنت نیستم…

اگر چه نگاهت آرامم می کند

محتاج سخن گفتن با تو نیستم…

اگر چه صدایت دلم را می لرزاند

محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم…

اگر چه برای تکیه کردن ،

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۲:۱۷
سین میم
۰۷
تیر ۹۴

واژه ها
این دانه های عشق را
در باغچۀ یاد تو می کارم
تو مرا می خوانی
گل های احساس من
از چشم تو آب می نوشند
شعر من وا می شود
و دنیا را
عطر یاسی بر می دارد
که می گوید
دلم برایت تنگ ست

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۱:۰۴
سین میم
۰۷
تیر ۹۴

من فقط تو را نوشتم تو خودت شاعر خویشی
این تویی که بی نیاز
از دل دوست دار خویشی
من تو را ترانه کردم به لب خوش سه تارم
تو مرا جوانه کردی
با تو گل تر از بهارم
تو به من ترانه دادی شعر عاشقانه دادی
من تهی بودم و بی مغز تو به من بهانه دادی
من و اخرین رباعی تو مرا شروع کردی
من غروب اخر اما
تو مرا طلوع کردی
گل به گل در نفس من عطر خوب تو پراکند
چشم تو شکل غزل شد
و مرا از عشق اکند
به لبت قسم که دیگر جامی از کسی نگیرم
تو اگر فاتح عشقی
با کمال میل اسیرم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۱:۰۰
سین میم
۲۴
خرداد ۹۴

هر وقت دلتنگ تو باشم
برای چشم‌هام
سیب می‌خورم.
بوی تنت 
مرا برمی‌گرداند
به دوران پیش از خودم
پیش از آن که باشم.
مگر پیش از تو
سیب هم وجود داشت؟
از صبح صدات کردم.
اصلاً به روی خودم نیاوردم 
که نیستی.
تو باشی
خدا می‌شوم 
مالک شب‌های تو
نه مالک یوم‌الدین
ایاک اعبدُ و ایاک استعین
راه دیگری نمی‌شناسم
مستقیم
به خانه‌ات می‌آیم
تنت را می‌پرورم
و دنیا را
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۲
سین میم
۲۰
خرداد ۹۴

همانند پروانه ای سبک در آغوش گلبرگ ها صدایم کن
تا زیبا شود صدای زندگی همانند خش خش برگ های پاییز بر سنگ فرش خیال
صدایم کن تا بند بند وجودم فدایت شود
آنگونه که حرف نامم را آوا می کنی
صدایم کن تا خشتی تازه نهم برین ویرانه
صدایم کن تا از قفس پرواز کنم سوی آسمان صدایم کن …

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۵
سین میم
۱۷
خرداد ۹۴

از کدوم خاطره برگشتی به من؟
که دوباره از تــــــــو رویایی شدم

همه ی دنیا نمیدیدن من و
من کنار تــــــــو تماشایی شدم

از کدوم پنچره می تابی به شب؟!
که شبونه با تــــــــو خلوت می کنم

من خدارو هرشب این ثانیه ها
به تماشای تــــــــو دعوت می کنم

تــــــــو هوایی که برای یک نفس
خودم و از تــــــــو جدا نمی کنم

تــــــــو برای من خودِ غرورمی
من غرورم و رها نمی کنم

تا به اعجاز تــــــــو تکیه می کنم
شکل آغوش تــــــــو می گیره تنم

اون کسی که پیش چشم یک جهان
به رسالت تــــــــو تن میده منم

تو هوایی که برای یک نفس
خودم و از تــــــــو جدا نمی کنم
تو برای من خودِ غرورمی
من غرورم و رها نمی کنم

ترانه سرا : روزبه بمانی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۴۲
سین میم