که عفو و بخششت را می طلبم اما باز هم جلوی نفسم را نمی گیرم؟
چگونه شرمسارت نباشم در حالیکه هر چه جور و جفا از من می بینی
باز هم رشته ی مهر و دوستی ات را نمی گسلی
و رهایم نمی کنی؟
چگونه ادعای بندگی کنم
در حالیکه خود می دانم عبد تو نبودم و بنده ی نفس بودم؟
تنها چیزی که می توانم بگویم این است
که با همه ی شرمندگیهایم ادعا می کنم که بنده ی تو هستم
و اینک دستم را بر آستانت بلند می کنم
که دستگیرم باشی