چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم
چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم
خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر
من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم
آدمها عطرشان را با خودشان می آورند
جا می گذارند و می روند
آدمها می آیند و می روند
ولی توی خواب هایمان می مانند
آدمها می آیند و می روند
ولی دیروز را با خود نمی برند
فرازهایی از دعای وداع امام سجاد (ع) با ماه رمضان :
بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا
بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها
بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی
بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم
و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک
قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است
جدایی از سحر و محفل دعا سخت است
برای دیده شب زنده دار خود گریم
قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است
صفای هر دل عاشق مرو مرو رمضان
دوباره رویت دلهای بی صفا سخت است
چقدر چون همگان ، مثل دیگران باشم
به جای عشق به دنبال آب و نان باشم
اگر پرنده مرا آفریده اند چرا
قفس بسازم و در بند آشیان باشم