دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۶۹۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گزیده اشعار» ثبت شده است

۱۰
ارديبهشت ۹۳

حجاب جسم را از پیش جان بردار ای ساقی

مرا مگذار زیر این کهن دیوار ای ساقی

به یک رطل گران بردار بار هستی از دوشم

من افتاده را مگذار زیر بار ای ساقی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۵۶
سین میم
۰۹
ارديبهشت ۹۳


سلام خدایا ...


نمیخوام از کسی تقلید کنم اما چه کنم دلم گرفته

و میخوام مثل همه ی بنده هات بات دردو دل کنم.

میدونم پر از گناهم اما اینو بدون همراه یه بغض بی صدا ام .

میدونم که میشنوی صدامو اما جوابی نمیدی تا بشکنی غرور این چشامو .

وقتی به گریه می افتم وقتی میلرزه صدام میدونم با خنده میکنی نگام .

وقتی حرف میزنم سکوت جوابت تا چیزی جانمونه از دل بنده ی پر گناهت.
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۴۵
سین میم
۰۹
ارديبهشت ۹۳

ای طبیب زخمهای بی علاج

ای قرار بی قراری ها بیا

کس نمی فهمد زبانِ زخم را

ای دوای زخم کاری ها بیا !

کفش های اتشینت در بغل

باز می دانم که در خوابم هنوز

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۴۵
سین میم
۰۹
ارديبهشت ۹۳

خود را شبی در آینه دیدم ، دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت
از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت
از اینکه با تمام پس انداز عمر خود
حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۰۵
سین میم
۰۹
ارديبهشت ۹۳

افتاد . و چه پژواکی که شنید اهریمن. و چه لرزی که دوید از بن غم تا به بهشت.
من در خویش ، و کلاغی لب حوض.
خاموشی، و یکی زمزمه ساز.
تنه تاریکی ، تبر نقره نور.
و گوارایی بی گاه خطا. بوی تباهی ها، گردش زیست.
شب دانایی. و جدا ماندم : کو سختی پیکرها، کو بوی زمین، چینه بی بعد پری ها؟
اینک باد، پنجره ام رفته به بی پایان . خونی ریخت، بر سینه من ریگ بیابان باد!
چیزی گفت، و زمان ها بر کاج حیاط ، همواره وزید و وزید. اینهم گل اندیشه ، آنهم بت دوست.
نی ، که اگر بوی لجن می آید، آنهم غوک ، که دهانش ابدیت خورده است.
دیدار دگر، آری : روزن زیبای زمان.
ترسید، دستم به زمین آمیخت. هستی لب آیینه نشست، خیره به من

سهراب سپهری

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۳۳
سین میم
۰۹
ارديبهشت ۹۳

بود آیا که خرامان ز درم بازآیی
گره از کار فروبسته‌ی ما بگشایی

نظری کن که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن که خیالی شدم از تنهایی

گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو
من به جان آمدم اینک تو چرا می‌نایی

بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۲۵
سین میم
۰۹
ارديبهشت ۹۳

نیمه شب بود و غمی تازه نفس
ره خوابم زد و ماندم بیدار .
ریخت از پرتو لرزنده ی شمع
سایه ی دسته گلی بر دیوار .

همه گل بود ولی روح نداشت
سایه ای مضطرب و لرزان بود 
چهره ای سرد و غم انگیز و سیاه
گوئیا مرده ی سرگردان بود !

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۰۹
سین میم
۰۹
ارديبهشت ۹۳


وقتی یه مردادی رو فریب میدی...
قبل از اینکه بگی چقدر احمق بود...
بگو چقدر آدم بود ...
که به من عوضی اعتماد کرد...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۵۱
سین میم
۰۸
ارديبهشت ۹۳

کسی تنهایی یک مرد شاعر را نمی فهمد
و جاده وسعت درد مسافر را نمی فهمد
دوباره وقت رفتن می شود کوچ پرستوها
و حتی آسمان مرغ مهاجر را نمی فهمد
پر از شک و یقینم بی تو ایمانی نخواهم داشت
خدا حرف دل این نیمه کافر را نمی فهمد
خیابان ها و ماشین های سر در گم نمی دانند
که دنیا درد انسان معاصر را نمی فهمد
چراغ سبز یا قرمز چه فرقی می کند وقتی
سواره خط کشی قلب عابر را نمی فهمد
حضور حاضر غایب که می گویند یعنی من
غریب افتاده ای که جمع حاضر را نمی فهمد
نمی خواهد بپرسی حال و روز واژه هایم را
کسی تنهایی یک مرد شاعر را نمی فهمد

سید علیرضا جعفری

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۴۰
سین میم
۰۸
ارديبهشت ۹۳

دیگه من دست خودم نیست
تو شدی تموم دنیام

می خوام از تو رد شم
اما باز می بینم تو رو می خوام

چه کنم دست خودم
نیست دستم از تو می نویسه

دست من نیست اگه
چشمام بی تو میباره و خیسه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۲۲
سین میم