دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۸۰۴ مطلب با موضوع «دلکده» ثبت شده است

۱۰
اسفند ۹۲


در بسترِ شبی



لبریز خواب های تو را دیدن


صبح امیدِ دیدار


بیدار می شود...


آواز کفتران سحر خیز در گلو


آیینه ی طلایی خورشید پیش رو


در چهره ی شکفته ی خود می کند نگاه


آنگاه
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۴۴
سین میم
۱۰
اسفند ۹۲


یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم

یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم

تو نگرانم نشو !!

همه چیز را یاد گرفته ام !

یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !

یاد گرفته ام ...نفس بکشم بدون تو...و به یاد تو !

یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...

و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !

تو نگرانم نشو !!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۴۳
سین میم
۰۹
اسفند ۹۲

قاصدک هان! چه خبر آوردی؟
از کجا؟
وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی! امّا، امّا
گرد بام و در من،
بی ثمر می گردی.
انتظار خبری نیست مرا،
نه ز یاری
نه ز دیّار و دیاری - باری!
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند،
قاصدک در دل من

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۴۴
سین میم
۰۹
اسفند ۹۲

حتا تو را با استکان ها فال میگیرم



حتا سراغ از خوشه های کال می گیرم



نام تو را با هر زبان و لهجه می پرسم



حتا جواب از مردمان لال می گیرم

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۴۵
سین میم
۰۵
اسفند ۹۲

نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم

و گر پرسی چه می‌خواهی؟ تو را خواهم تو را خواهم

نمی‌خواهم که با سردی چو گل خندم ز بیدردی

دلی چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم

چه غم کان نوش لب در ساغرم خونابه می‌ریزد

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۵۰
سین میم
۰۳
اسفند ۹۲

چه کس دوباره ازین کوچه ها گذر کرده



که چشم پنجره هارا دوباره تر کرده ؟



که برگهای زمین خورده ی معطل را



نسیم گیسویش باز دربه در کرده



شب است و حادثه ای بی دریغ در راه است



شب است و باز کسی ماه را خبر کرده

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۰۰
سین میم
۰۱
اسفند ۹۲

گاهی چه بی اندازه دلتنگ می شوم...

و دلتنگی برایم چه واژه ی غریبی ست...

و تازه آن موقع است که دریا را می فهمم...

و باران را لمس می کنم...

و با درختان حرف می زنم...حرف هایی خودمانی از سر دلتنگی...

و شروع می کنم به رقصیدن با برگ های پاییزی...

و آواز خواندن با گنجشک های بی خانمان...

و تازه آن موقع است که قدم هایم سنگ فرش خیابان را می بوسند...

و با خود می گویم: خدا نیز جهان را از سر دلتنگی آفرید شاید...

دلتنگی واژه ی زیبایی است...

پر از اندوه و پر از حرف و پر از واژه های خیس و بی صاحب...

و من بی اندازه دلتنگم...

دلتنگ صاحب واژه های عاشقانه ام..

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۴۷
سین میم
۲۷
بهمن ۹۲

دوباره دقیقه ها رو کند و آهسته

می بینم

دوباره چشم خدا رو رو خودم

بسته می بینم

تا دلم آروم بگیره سر به کوچه

ها می زارم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۳۷
سین میم
۲۷
بهمن ۹۲

 (شعر طنز خلیل جوادی)

یه شب که من حسابی خسته بودم
همین‌جوری چشامو بسته بودم
سیاهی چشام یه لحظه سر خورد
یه دفعه مثل مرده‌ها خوابم برد
تو خواب دیدم محشر کبری شده
محکمه الهی برپا شده
خدا نشسته، مردم از مرد وزن
ردیف ردیف مقابلش واستادن
چرتکه گذاشته حساب کتاب میکنه
به بنده‌هاش عتاب خطاب میکنه

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۲۹
سین میم
۲۶
بهمن ۹۲

دیگه دیره واسه موندن دارم از پیش تو میرم

جدایی سهم دستامه که دستاتو نمی گیرم
تو این بارون تنهایی دارم میرم خداحافظ
شده این حس تقدیرم چه دلگیرم خداحافظ
دیگه دیره دارم میرم چقد این لحظه ها سخته
جدایی از تو کابوسه شبیه مرگ بی وقته
دارم تو ساحل چشمات دیگه اهسته گم میشم
برام جایی تو دنیا نیست تو اوج قصه گم میشم
دیگه دیره دارم میرم برام جایی تو دنیا نیست
به غیر از اشک تنهایی تو چشمم چیزی پیدا نیست
باید باور کنم بی تو شبیه مرگ تقدیرم
سکوته من پر از بغضه دیگه دیره دارم میرم
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۵۶
سین میم