دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)
۰۴
اسفند ۹۲

تو می‌مانی

نمی‌میرد دلی کز عشق می‌گوید
و دستانی که در قلبی، نهال مهر می‌کارد

نمی‌خوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا
و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبی‌ها


نخواهد مُرد آن قلبی که در آن عشق جاوید است

تو می‌مانی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۴۹
سین میم
۰۴
اسفند ۹۲

باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسی‌های شبانه
می‌خورد بر مرد تنها
می‌چکد بر فرش خانه
باز می‌آید صدای چک چک غم
باز ماتم
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی‌دانم، نمی‌فهمم
کجای قطره‌های بی کسی زیباست؟
نمی‌فهمم، چرا مردم نمی‌فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می‌لرزد
کجای ذلتش زیباست؟
نمی‌فهمم
کجای اشک یک بابا

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۳۰
سین میم
۰۳
اسفند ۹۲

چه کس دوباره ازین کوچه ها گذر کرده



که چشم پنجره هارا دوباره تر کرده ؟



که برگهای زمین خورده ی معطل را



نسیم گیسویش باز دربه در کرده



شب است و حادثه ای بی دریغ در راه است



شب است و باز کسی ماه را خبر کرده

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۰۰
سین میم
۰۱
اسفند ۹۲

گاهی چه بی اندازه دلتنگ می شوم...

و دلتنگی برایم چه واژه ی غریبی ست...

و تازه آن موقع است که دریا را می فهمم...

و باران را لمس می کنم...

و با درختان حرف می زنم...حرف هایی خودمانی از سر دلتنگی...

و شروع می کنم به رقصیدن با برگ های پاییزی...

و آواز خواندن با گنجشک های بی خانمان...

و تازه آن موقع است که قدم هایم سنگ فرش خیابان را می بوسند...

و با خود می گویم: خدا نیز جهان را از سر دلتنگی آفرید شاید...

دلتنگی واژه ی زیبایی است...

پر از اندوه و پر از حرف و پر از واژه های خیس و بی صاحب...

و من بی اندازه دلتنگم...

دلتنگ صاحب واژه های عاشقانه ام..

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۴۷
سین میم
۲۹
بهمن ۹۲

روی آن شیشه تبدار تو را "ها" کردم

اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم

حرف با برف زدم سوز زمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم

شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم

عرقی سرد به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو دهان وا کردم
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۵۴
سین میم
۲۷
بهمن ۹۲

دوباره دقیقه ها رو کند و آهسته

می بینم

دوباره چشم خدا رو رو خودم

بسته می بینم

تا دلم آروم بگیره سر به کوچه

ها می زارم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۳۷
سین میم
۲۷
بهمن ۹۲




دریافت
توضیحات: اقا خاطرت خیلی واسم عزیزه

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۳۱
سین میم
۲۷
بهمن ۹۲

 (شعر طنز خلیل جوادی)

یه شب که من حسابی خسته بودم
همین‌جوری چشامو بسته بودم
سیاهی چشام یه لحظه سر خورد
یه دفعه مثل مرده‌ها خوابم برد
تو خواب دیدم محشر کبری شده
محکمه الهی برپا شده
خدا نشسته، مردم از مرد وزن
ردیف ردیف مقابلش واستادن
چرتکه گذاشته حساب کتاب میکنه
به بنده‌هاش عتاب خطاب میکنه

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۲۹
سین میم
۲۶
بهمن ۹۲

دیگه دیره واسه موندن دارم از پیش تو میرم

جدایی سهم دستامه که دستاتو نمی گیرم
تو این بارون تنهایی دارم میرم خداحافظ
شده این حس تقدیرم چه دلگیرم خداحافظ
دیگه دیره دارم میرم چقد این لحظه ها سخته
جدایی از تو کابوسه شبیه مرگ بی وقته
دارم تو ساحل چشمات دیگه اهسته گم میشم
برام جایی تو دنیا نیست تو اوج قصه گم میشم
دیگه دیره دارم میرم برام جایی تو دنیا نیست
به غیر از اشک تنهایی تو چشمم چیزی پیدا نیست
باید باور کنم بی تو شبیه مرگ تقدیرم
سکوته من پر از بغضه دیگه دیره دارم میرم
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۵۶
سین میم
۲۶
بهمن ۹۲

خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدمهـا
چه شادیها خورد بر هم چه بازیها شود رسوا

یکی خندد ز آبادی ، یکی گرید ز بربادی
یکی از جان کند شادی، یکی از دل کند غــوغا

چه کاذب ها شود صادق، چه صادق ها شود کــاذب
چه عابد ها شود فاسق، چه فاسق ها شود ملا

چه زشتی ها شود رنگین چه تلخی ها شود شیرین
چه بالا ها رود پائین، چه سفلی هـا شود علیا

عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد
وگرنه بر زمین افتـد ز جیب محتسب مینا

رازق فانی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۳۶
سین میم