آن لحظه ای که عشق را دیدم
دست خداوند در دستان من بود
آن لحظه ای که فریاد تنهایی سر دادم
کسی صدای مرا نشنید
یکی با دستهایش شانه هایم را نوازش کرد
تنهااوبودکه باتمنایم گریست
ومرا بیدار کرد
گفتم اگه نبینمت می پره فکرت از سرم
بازم ندیدمت ولی نشد که از تو بگذرم
گفتم اگه نبینمت شاید فراموشت کنم
نمیشه تنها بمونم ، نمیشه خاموشت کنم
بعد از تو روزگار من اسیر تاریکی شده
تنهایی و غصه و غم با دل من یکی شده
کودکی کنجکاو میپرسید:
ایها الناس عشق یعنی چه؟
دختری گفت: اولش رویا
آخرش بازی است و بازیچه
مادرش گفت:
عشق یعنی رنج
پینه و زخم و تاول کف دست
پدرش گفت: بچه ساکت باش
بی ادب!
این به تو نیامده است
رهروی گفت: کوچه ای بن بست
سالکی گفت: راه پر خم و
پیچ
در کلاس سخن معلم گفت:
عین و شین است و قاف، دیگر هیچ
سیمین بهبهانی :
یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم, زجرش دهم ، خوارش کنم، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارشدهم ، وز غصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند
خود ندانم چه خطائی کردم
که ز من رشته الفت بگسست
در دلش جائی اگر بود مرا
گفتم به دام اسیرم، گفتا که دانه با من
گفتم که آشیان کو، گفت آشیانه با من
گفتم که بی بهارم، شوق ترانه ام نیست
گفتا بیا به گلشن، شور ترانه با من
گفتم بهانه ای نیست، تا پر زنم به سویت
گفتا تو بال بگشا، راه بهانه با من
خسته ام از این کویر
این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل
این سقوط ناگزیر
آسمان بی هدف
بادهای بی طرف
ابرهای سر به راه
بیدهای سر به زیر
ای نظاره ی شگفت
ای نگاه ناگهان
الــــیس!!!!
بیا!!!!!
دنیا عجب جای عجیبی است.....
قاصدک هایش هم هرزه شده اند...
فوتشان که می کنی با آرزوهایت لاس می زنند
تو دنیا هیچکس شبیه حرفهایش نیست
تو دنیا همیشه تر وخشک با هم میسوزند
تو دنیا همیشه کاسه ای زیرنیم کاسه است
تو دنیا نمیتوانی به کسی چیزی بیاموزی همه نمیدانند وبابت نمیدانم هایشان پول میگیرند
تو دنیا بیدسایه اش را به زمین میفروشد
تو دنیا پراز دستهایست که خسته نمیشوند از نگه داشتن نقاب
تو دنیا بهشت را دوست دارندولی عجیب از مرگ میترسند
تو دنیا شیطان از شیطان بودنش دست میکشد
این دنیا هیچ وقت عوض نمیشود مگر..
شب سرد بی وفایی
توی راه بی صدایی
نرسیدیم ما به آخر
قسمت ماشد جدایی
من که عاشق تو بودم
یار صادق تو بودم
توی دشت آرزوهات
من شقایق تو بودم