به
من راست بگو.
آنقدر که خیال کنم با آینه طرف شده ام.
باید طوری باشی که همیشه موقع دیدنت کم و زیاد خودم دستم بیاید و آنقدر درست و به قاعده حرف بزنم که مکالمه مان به مجادله تبدیل نشود.
می دانی،
یادم نمی آید از کی رسم
شد در ورودی خانه ها آینه یا شیشه رفلکس داشته باشد.
اما طرح خوبی بود.
حالا قبل از اینکه پایمان را توی چاردیواری کسی بگذاریم می توانیم سر تا
پای خودمان را بر انداز کنیم.
بعد شاید بفهمیم که چه طور باید سلام کنیم که
از این چاخ سلامتی کردن حال میز بان هم حقیقتاً خوب بشود.
خوب است که اصلاً یکی از دیوار های سالن پذیرایی خانه ها را آینه کار بگذارند.
آن وقت هنگام حرف زدن از خواسته ها و آرزو هایت همین که چشمت به خودت و قد و قواره ات بیفتد لحن و کلامت را درست می کنی.
نه چیزی می گویی که کسی پیش خودش به
تو بخندد،
نه قولی می دهی که فردا روز،
دل شکستنی در پی داشته باشد
و نه
حتی کلامی به زبان می آوری که تو را کوچک کند.
می بینی این حواس جمعی بعضی
ها چقدر مهم است؟!
با من آینه باش.