دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)
۲۸
دی ۹۳

من برای چمدان گل سرخ
در سحرگاه صدایی که به پرچین خدا نزدیک است
بوی نمناکی یک دسته علف می چینم...
نه صداقت مانده...
 نه حیا در دل باغ
من فقط  حاشیه در متن خدا می بینم
ای نگاهی که چنان پیچک درد
به سپیدار دل خسته ی ما می پیچی...
تو به سهراب نگو...
که در این لحظه ی سخت
شرم پیشانی ما
پشت تنهایی یک خاطره از رهگذر خانه ی دوست...
جامه ی  کودکی از مرگ به تن می دوزد
اشک وداعیست میان من و تنهایی یک ناله ی شمع
همه رفتند و یکی مانده به جمع
پرپروانه کجاست؟
در افق همهمه است
تو بگو پیچک سبز
سقف این  خانه کجاست
نه به سیگار بگو
نه به لبهای چروکیده ی احساس علی
نه به سنجاقک احساس زمین
نه به اکسیژن این باغ مرا میلی هست
نه به تصویر تو در آب روان
من به نجوای تو در گوش خدا منتظرم
راز ما فاش نگو
تو به نقاش نگو
دود و سیگار فقط
پی یک بهانه از جنس تواند
من به پک های تو از کاغذ شعر
واژه ی دود به لبهای قلم می بندم
من خمار تو وتو نعشه به انکار منی
تو ببین...
 من در این شمع که از دوری تو می سوزد
به سقوط تو و صد اشک از این گونه ی خود می خندم
 پس به سهراب نگو
راز ما فاش نگو
تو به نقاش نگو...
که زمین جای بدیست.........
پشت هیچستانش
در چپرهای ده بالادست
همه جا در دل شهر
لحظه از خنده تهیست.......
---------------------
علی دهقان