دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)
۱۷
خرداد ۹۳

کتابش رو بستم.مداد هاش رو یکی‌ یکی‌ گذاشتم سر جاش.
کنارش نشستم،
 بغلش کردم.
 بوسیدمش.
 گفتم نمیخوام هیچی‌ بشی‌.
 نمی‌خوام دکتر و مهندس بشی‌.
می‌خوام یاد بگیری مهربون باشی‌ .
نمی‌خوام خوشنویسی یا چند تا زبون یاد بگیری.
 می‌خوام تا وقت داری کودکی کنی‌.
شاد باش و سر زنده .
 قوی باش حتی اگر ضعیف‌ترین شاگردِ کلاس باشی‌.
 پشتِ همون میز آخر هم می‌شه از زندگی‌ لذت برد.
بهش گفتم تو بده بستون درس و امتحان و نمره هر چی‌ تونستی یاد بگیر
ولی‌ حواست باشه از دنیای قشنگِ خودت چیزی مایه نگذاری.
کنارِ هم نشستیم ،
پاپکورن خوردیم و فیلم دیدیم و من تمام مدتِ به خودم و به یک زندگی‌ فکر می‌‌کردم که آنقدر جدی گرفته بودم.
 زندگی‌ که برای من مثل یک مسابقه بود و من در رویای مدال‌هایش تمام روز هاش رو دویده بودم.
 هیچکس حتی برای لحظه‌ای مرا متوقف نکرده بود.
 هیچکس نگفته بود لحظه‌ای بایستم و کودکی کنم.
 هیچکس نگفته بود زرنگ‌ترین شاگردان، خوشبخت‌ترین‌ها نیستند.
گفتنش از باورش هم سخت تره اما من حتی نمی‌‌دونستم دنیای من هم می‌‌تونسته قشنگ باشد....
 چطور باید بزرگ می‌‌شدم وقتی‌ کودک نبودم؟؟
 ... وقتی‌ هیچ‌کسی نبودم ؟؟؟