۳۰
ارديبهشت ۹۳
دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها رو سینه من اومده
آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده
دلم گرفته اسمون از خودتم خسته ترم _
تو روز گار بی کسی یه عمر که دربدرم
حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم
من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم
دلم گرفته آسمون یکم منو حوصله کن
نگو که از این روزگار یه
خورده کمتر گله کن _
منو به بازی میگیره عقربه های ساعتم
برگه تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم
اهای زمین یه لحظه تو نفس نزن_
نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن
شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها رو سینه من اومده
آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده
دلم گرفته اسمون از خودتم خسته ترم _
تو روز گار بی کسی یه عمر که دربدرم
حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم
من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم
دلم گرفته آسمون یکم منو حوصله کن
نگو که از این روزگار یه
خورده کمتر گله کن _
منو به بازی میگیره عقربه های ساعتم
برگه تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم
اهای زمین یه لحظه تو نفس نزن_
نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن