الهــــ♥ــــی
امـــروز
روز خـــوب "پنجشنبــه" اســت
درایــن روز مـــــهربـانـا.....
بمــن وهمـــه دوستــانـــمــ وخــانــواده امــ
"ســلامتـــی"...."شـــادمــانـــی"....."مــوفقیـــت"....."عشـ♥ــقِ" بـه "تـــو"
ارزانـــی دار تــا عمـــر مــانــده را شــاد وســالـــم "زنــدگـــی" کنیــمـــ
"چَشمـــی" عطــا کـن کـه "زیبــایــی" قسمــت کنــد
و"زیبـــائـــی هـــایِ" تــرا نیــز ببینـــد
"دستـــی" کــه بــه "یـــاری" شتــابــد
و"دســتِ" دیگــران را نیــز بگیــرد
من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر
دروغ هایم مرا تنبیه نکرد.
می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد.
هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت.
هر چه
خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
اما من! هرگز حرف خدا را باور نکردم،
وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم.
چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم
و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم.
من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود.
یار گل چهره خواهم ز خدا دل شادش
بی نیازی بود از سرو و گل و شمشادش
سرو آزاد چو بالای دل آرایش نیست
آفریده است خدا از دو جهان آزادش
بت شیرین لب من خسرو خوبان جهان
مهربانیست بدین شیفته دل فرهادش
گرچه میخانه خراب است ز ساقی خواهم
تا به یک جلوه ی مستانه کند آبادش
- نصیحتی برای خودم
هرگز عاقل نشو!
همیشه دیوانه بمان
مبادا بزرگ شوی!
کودک بمان
در اندوه پایانی عشق
توفان باش
و این گونه بمان
مثل ذرات غبار در هوا پراکنده شو!
مرگ عیب جویی می کند
با این همه عاشق باش
وقتی می میری ...
***