دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حالا خانمی شده ام برای خودم» ثبت شده است

۱۴
اسفند ۹۳

دلم قدم زدن در کوچه پس کوچه هایی را می خواهد که بشود ساعت ها پشت ویترین مغازه هایش ایستاد.
پله های پل هوایی را دو تا یکی بالا رفت و بی خیال نگاه مات شده ی عابران از ته دل خندید.
دلم حتی گریه کردن هایی را می خواهد که از بهانه هایی ساده آشوبی به پا می کرد.
برای یک عروسک پارچه ای، برای یک جفت کفش، برای تمام آرزو هایی که آن روز ها کلید اجابت شان در دستان مهربان پدر بود.
و یا صدای دلنشین مادر.
سخت بود بزرگ شدن و قد کشیدن.
طاقتی که هیچ وقت در باورم نمی گنجید.
چه تاوان تلخی داشت این کلمه ی «خانم»!
که از وقتی همنشین نامم شد مجبور به سکوت شدم و دیگر حرف هایم را به حساب کودکانه هایم نگذاشتند.
حالا هر بار هوای بی هوا خندیدن به سرم می زند باید خلوتی پیدا کنم.
این روز ها تمام خنده هایم تمام گریه هایم تمام شیطنت هایم به احترام یک واژه سکوت کرده اند.
حالا خانمی شده ام برای خودم… :(

“متن های ادبی رادیو هفت”

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۳۲
سین میم