۲۴
مهر ۹۳
اگر بخواهم ترک دیار و یار کنم
کجا روم به که روی آورم چه کار کنم؟
ز شهر خویش گریزم سوی کدام دیار؟
ز یار خویش هوای کدام یار کنم؟
اگر بمانم تا کی بمانم؟ ای فریاد
وگر فرار کنم تا کجا فرار کنم؟
فرار نیست ز تقدیر نقطه یی جویم
که از فرار گریزم مگر قرار کنم
به هر کجا که روم آسمان همین رنگ است
مگر به در سر از این نیلگون حصار کنم
ز هر که می نگرم درد بایدم پوشید
حدیث خویش بگو با که آشکار کنم؟
کجا ز دشمنی خلق در امان باشم؟
که را به دوستی خویش اختیار کنم؟
۲۴ مهر ۹۳ ، ۱۰:۲۵