دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۵۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار معاصر» ثبت شده است

۰۷
ارديبهشت ۹۳

چشمــ  فـــرو بســـته اگـــر وا کنـــی
        *در تـــو بـــود ،هـــرچــه تـــماشــا کنــی

            *هـــمدمــ  خــود شــو کــه "حبـــیب" خــودی
                      *چـــارۀ خـــود کــن کـه "طبـــیب" خـــودی

بــــر حَـــذَر از مصــــلحت انــدیشـــی بــاش
               *مصلــــحت انـــدیـــشِ دلِ خـــویــــش بــاش

                     *چَــــشمــِ  "بصــــیرت" نگشـــایـــی چـــرا. . .؟
    *بـــی خـــبر از خـــویـــش ؛ چــــرایـــی چـــرا. . .؟

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۱۲
سین میم
۰۷
ارديبهشت ۹۳

با گیاه بیابانم
خویشی و پیوندی نیست
خود اگر چه درد رستن و ریشه کردن با من است وهراس بی بار و بری
و در این گلخن مغموم
پا در جای چنانم
که ما ز وی پیر
بندی دره تنگ
و ریشه فولادم
در ظلمت سنگ
مقصدی بی رحمانه را
جاودنه در سفرند
***

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۵۱
سین میم
۰۷
ارديبهشت ۹۳

دوستش می دارم
چرا که می شناسمش،
به دو ستی و یگانگی.
- شهر
همه بیگانگی و عداوت است.-
هنگامی که دستان مهربانش را به دست می گیرم
تنهائی غم انگیزش را در می یابم.
اندوهش غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی.
همچنان که شادیش
طلوع همه آفتاب هاست
و صبحانه
و نان گرم،
و پنجره ئی
که صبحگا هان
به هوای پاک
گشوده می شود،
وطراوت شمعدانی ها
در پاشویه حوض.
***
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۴۰
سین میم
۰۶
ارديبهشت ۹۳

فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست
اردی جهنم است زمانی که یار نیست

دست نیاز باد به دامان ناز بید
تنها مرا به جانب معشوقه بار نیست

امسال از همیشه ی خود بی ثمرتر است
در باغ من نشانه ای از برگ و بار نیست

هر قاصدی که آمده از راه، ناخوش است
هر نامه ای که می رسد از سوی یار نیست

دنیا به جز عذاب چه دارد برای من ؟
شب های تار هست صدای سه تار نیست

آه ای پرنده! گاه قفس را نفس بکش
آخر همیشه راه رهایی فرار نیست

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۱۰
سین میم
۰۵
ارديبهشت ۹۳

شب ِ اندوه کنار تو به سر می آید
آفتابی و به امر تو سحر می آید

آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده ست
خار هم پیش شما گل به نظر می آید

و نبوت به دو تا معجزه آوردن نیست !
از کنیزان تو هم معجزه بر می آید

به کسی دم نزد اما پدرت می دانست
وحی از گوشه چشمان تو در می آید

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۱۵
سین میم
۰۳
ارديبهشت ۹۳

تا به کی جان کندن اندر آفتاب؟ ای رنجبر!
ریختن از بهر نان از چهره آب، ای رنجبر!
زین همه خواری که بینی زآفتاب و خاک و باد
چیست مزدت جز نکوهش با عتاب؟ ای رنجبر!
از حقوق پای‌مال خویشتن کن پرسشی
چند می‌ترسی ز هر خان و جناب؟ ای رنجبر!
جمله آنان را که چون زالو مکندت، خون بریز
وندر آن خون دست و پایی کن خضاب، ای رنجبر!
دیو آز و خودپرستی را بگیر و حبس کن
تا شود چهر حقیقت بی‌حجاب، ای رنجبر!
حاکم شرعی که بهر رشوه فتوا می‌دهد
که دهد عرض فقیران را جواب؟ ای رنجبر!...

پروین اعتصامی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۴۰
سین میم
۰۳
ارديبهشت ۹۳


یک دقیقه سکوت!

به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند!

به خاطر امیدهایی که به ناامیدی مبدل شدند!

به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم!

به خاطر قلبی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد!

به خاطر چشمانی که همیشه بارانی ماندند!

یک دقیقه سکوت!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۴۲
سین میم
۰۳
ارديبهشت ۹۳

روزی خواهم آمد ، و پیامی خواهم آورد
در رگ ها ، نور خواهم ریخت
و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پُرِ خواب!

سیب آوردم،
سیب سرخ خورشید

خواهم آمد، گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را، گوشواره ای دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفت: چه تماشا دارد باغ!
دوره گردی خواهم شد، کوچه ها را خواهم گشت
جار خواهم زد: آی شبنم، شبنم، شبنم
رهگذاری خواهد گفت: راستی را، شب تاریکی است،
کهکشانی خواهم دادش

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۳۱
سین میم
۰۳
ارديبهشت ۹۳

ای کـــاش هیــچ ای کــــاشی نــبود

ای کـــاش معنــی ای کـــاش را نمیفهمیـــدم

ای کــــاش ها،شایـــدها،اگــــرها،همگــــی واقعیــــت زندگـــی هستنـــد

امـــا ای کــــاش نبــــودند

ای کــــاش هیچـــکس معنـــی تنهــــایی را نمی فهمیــــد

امــــا نــه تنهـــا بودن، از بـــا هــرکســـی بـــودن بهتــــر اســـت

کــــاش هیچ گنـــاهـــی نبود،هیــــچ اشتبــــاهی نبــــود

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۲۴
سین میم
۰۲
ارديبهشت ۹۳




امام : من به خــال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمـــار تـو را دیـدم و بیمار شــدم

آقا : تــو که خــود خال لبی از چه گرفتــار شدی تو طبیب همــه ای از چه تو بیمار شدی


امام : فــارغ از خود شــدم و کوس اناالحق بزدم همچــو منصــور خریـــدار سـر دار شـدم

آقا : تو که فــارغ شـده بودی ز همه کون و مکان دار منصــور بریدی همه تن دار شدی


امام : غـم دلـدار فکنده است به جانـم، شــرری که به جــان آمــدم و شهــــره بازار شدم

آقا : عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر ای که در قــول و عمل شهره بازار شدی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۰۹
سین میم