دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۸۰۴ مطلب با موضوع «دلکده» ثبت شده است

۰۸
دی ۹۲

بچه که بودم چه دل بزرگی داشتم

اکنون که بزرگم چه دلتنگم


کاش دلم به بزرگی بچگی بود

کاش همان کودکی بودم که حرفهاش

را از نگاهش می شد خوند


کاش برای حرف زدن

نیازی به صحبت کردن نداشتم


کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود

کاش قلب ها در چهره بود


اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی فهمد

و دل خوش کرده ام که سکوت کرده ام


دنیا را ببین ...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۲ ، ۱۳:۳۴
سین میم
۰۸
دی ۹۲
هی ﺑـﺎزﻳـﮕﺮ ﮔـﺮﻳـﻪ ﻧـﻜـﻦ، ﻣـﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﻮن ﻣـﺜﻞ ﻫـﻤﻴﻢ

ﺻﺒﺤﻬﺎ ﻛﻪ از ﺧﻮاب ﭘﺎ ﻣﻴﺸﻴﻢ ﻧﻘﺎب ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﻲزﻧﻴﻢ

ﻳﻜﻲ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﻴـﺸﻪ و ﻳﻜﻲ ﻣﻴﺸﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺪوش

ﻳﻜﻲ ﺗﺮاﻧﻪﺳﺎز ﻣﻴﺸﻪ ﻳﻜﻲ ﻣﻴﺸﻪ ﻏﺰل ﻓﺮوش

ﻛﻬﻨﻪ ﻧﻘﺎب زﻧﺪﮔﻲ ﺗﺎ ﺷﺐ رو ﺻﻮرﺗﻬﺎی ﻣﺎﺳﺖ

ﮔﺮﻳﻪﻫﺎی ﭘـﺸﺖ ﻧﻘﺎب ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻲ ﺻﺪاﺳﺖ
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۲ ، ۱۲:۵۲
سین میم
۰۶
دی ۹۲

شاد باش

بخند

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﺮﺳﺪ ﯾﮏ ﻣﻼﻓﻪ ﺳﻔﯿﺪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ،
ﺑﻪ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﻢ،

ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯾﮕﻮﺷﯽ ﻫﺎﯾﻢ،

ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺗﻠﺨﻢ،

ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻗﻄﻌﻪ ﻋﮑﺴﻢ ﺑﻐﺾ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ

ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ :

ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ !

ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﻘﮏ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۲۲:۱۷
سین میم
۲۴
آذر ۹۲

چیزی بگو بگذار تا همصحبت باشم
لختی حریف لحظه های غربتت باشم
ای سهمت از بار امانت هر چه سنگین تر
بگذار تا من هم شریک قسمتت باشم
تاب آوری تا آسمان روی دوشت را
من هم ستونی در کنار قامتت باشم
از گوشه ای راهی نشان من بده ، بگذر
تا رخنه ای در قلعه بند فترتت باشم
سنگی شوم در برکه ی آرام اندوهت
با شعله واری در خمود خلوتت باشم
زخم عمیق انزوایت دیر پاییده است
وقت است تا پایان فصل عزلتت باشم
صورتگر چشمان غمگین تو خواهم بود
بگذار همچون آینه در خدمتت باشم
در خوابی و هنگام را از دست خواهی داد
معشوق من ! بگذار زنگ ساعتت باشم
منزوی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۲۰:۵۶
سین میم
۲۴
آذر ۹۲

ای می از چشم تو آموخته ، گیرایی را
کرده گل پیش لبت ، مشق شکوفایی را
غزل و قول من از توست که در مکتب عشق
بلبل از فیض گل آموخته ، گویایی را **
همچو من در دگری شوق تماشایش نیست
هر که شد شیفته آن چشم تماشایی را
ای دو چشم تو ، دو دریای شبانه ! چه کنم ،
گر به دریا نزنم ، این دل دریایی را ؟
شهروایند همه پیش تو خوبان ، ای تو
سکه ی تازه به عالم زده ، زیبایی را !
کی حکایت کند آن بوسه و آن لب با من
فصلی از قصّه ی شیرین شناسایی را ؟ ***
شب اگر باشد و می باشد و من باشم و تو
به دو عالم ندهم ، گوشه ی تنهایی را
گل نیلوفر من ! پیش تو می یابد دل
نیرو انای خود ــ آرامش بودایی را ــ
من و اندیشه ی زیر و زبر و سود و زیان ؟
من که بر سنگ زدم ، شیشه ی دانایی را ؟
کافر عشقم اگر پیش تو از دل نکنم ،
ریشه ی طاقت و بنیان شکیبایی را
با همه لاف خرد ، عقل به حیرت در ماند
خواست تا حل کند ، این عشق معمایی را
حسین منزوی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۲۰:۵۳
سین میم
۲۴
آذر ۹۲

به جای گندم از امروز، سیب می کِشمت
هــــــــــزار مرتبه آدم- فریب مــی کشمت
نه آنقدر کـــــه به دوزخ کشـــــانی ام این بار
به رغـــم وسوسه هایت نجیب می کشمت
پـــر از سکوت نیایش، پــر از شکــــوه دعا
وضو گرفته به امــــــن یجیب می کشمت
برای این که بدانی چه می کشم گــاهی
میان این همــه آدم، غـــــــریب می کشمت
و مثل پنجـــــــره هایـــی کـه رو به دیوارند
از آسمان و زمین، بی نصیب می کشمت
بایست! دار مسیحــــــم بـــه پـــا شود حـــــالا
شبی که بال گشـــــودی صلیب می کشمت
تــو شاعــــــرانه ترین هفت سین عمر منـــی
میان سفره فقط هفت سیب می کشمت!
اصغر معاذی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۷
سین میم
۲۴
آذر ۹۲

کجاها را به دنبالت بگردم شهر خالی را…!؟
دلم انگــار باور کــرده آن عشق خیالـی را
نسیمی نیست… ابری نیست… یعنی:نیستی در شهر
تـــــو در شـهری اگــر باران بگیرد این حوالـی را
مرا در حسرت نارنجــــزارانت رهـــا کـــــردی
چراغان کن شبِ این عصــرهای پرتقالی را
دلِ تنگِ مـــرا با دکـمه ی پیــراهنت واکن
رها کن از غم سنـجاق، موهــای شلالی را
اناری از لبِ دیوار باغت ســرخ می خنــدد
بگیر از من بگیر این دستـهای لاابـــالی را
شبی دست از سرم بردار و سر بر شانه ام بگذار
بکش بر سینه این دیوانـه ی حـالی به حـالی را
نسیمی هست… ابری هست… اما نیستی در شهر
دلــم بیهوده مــی گردد خیابان های خالـی را…!
اصغر معاذی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۱
سین میم
۰۲
آذر ۹۲

ابر دلم میل افتاب ندارد
درد من ای نازنین حساب ندارد

سر به کدامین حصار و صخره بکوبم
رود بزرگی که هیچ اب ندارد؟

خنده به لب خیره می شوی به نگاهم
خیره به چشمی که خواب و تاب ندارد

خنده ندارد شبی که خیس و برهنه ست
خنده ندارد شبی که خواب ندارد

خانه ات اباد خیره ای که چه؟چشمت
چاره ای به حال من خراب ندارد

خواستم از دست خویش بگریزم
حیف…دلم حق انتخاب ندارد

ناصر حامدی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۲ ، ۱۶:۴۲
سین میم
۳۰
آبان ۹۲

گاهگاهی دلم می گیرد

با خودم میگویم به کجا باید رفت

به که باید پیوست؛

به که باید دل بست ؟؟؟؟؟

به دیاری که پراز دیوار است؛

به امینی که امانت خواراست؟

یا به افسانه دوست؟؟؟؟؟

گریه ام میگیرد

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۲ ، ۱۴:۲۱
سین میم
۲۹
آبان ۹۲

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه 
خودت می‌دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه 

کنارم هستی و بازم بهونه‌هامو می‌گیرم 
میگم وای چقد سرده میام دستاتو می‌گیرم 

یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی می‌میرم 
از این جا تا دم در هم بری دلشوره می‌گیرم

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۱۷:۲۰
سین میم