**********************************
اشکان دو چشمان ترم چون دریاست
امسال تمام روزیم از زهراست(س)
از بوی تنور فاطمه(س) فهمیدم
سالی که نکوست از بهارش پیداست
**********************************
**********************************
اشکان دو چشمان ترم چون دریاست
امسال تمام روزیم از زهراست(س)
از بوی تنور فاطمه(س) فهمیدم
سالی که نکوست از بهارش پیداست
**********************************
می خواهم زندگی ام را تصفیه کنم
تا هر چه می ماند خوبی های من و تو باشد
می خواهم از نو ببیینم
تا هر چه می بینم زیبایی باشد
می خواهم فرش های خاک گرفته زندگی را بتکانم
تا رنگ ها و طرح های اصیلش نمایان گردد
می خواهم سختی ها را درز بگیرم
تا هر چه آسان گرفتن است رو بیفتد
مادرم در پشت در افتاده بود
می دویدم سوی او اما چه سود
تا به بالینش رسیدم ای خدا
دیدم ای دل رنگ زردش شد کبود
گرگ خونخواری به پشت بیت ما
پایه های ظلم را می کرد عمود
میخ در، در سینه اش کنکاش کرد
دید جز حب علی چیزی نبود
بـوی ِ نـاب ِ بهشـت می دهـد همـۀ نام های ِ قشـنگ ِتـو
می گذارمشان روی ِ زخــم های ِ د ِ لَ م ..
گفته بودی اَلجَبّـار
یعنی کسی که جُبران می کند همـۀ
شکستگی هایِ د ِ لَ ت را
گفته بودی اَلمُصَـوِّر
همه میپرسند:
- « چیست در زمزمهی مبهم آب؟
چیست در همهمهی دلکش برگ؟
چیست در بازی آن ابر سپید،
روی این آبی آرام بلند،
که ترا میبرد اینگونه به ژرفای خیال
□
تماشایی تـرین تصویـــــر دنیا می شوی گاهی
دلم می پاشد از هم ، بس که زیبا می شوی گاهی
حضور گاه گاهت بازی خورشید بــا ابر است
که پنهان می شوی گاهی و پیدا می شوی گاهی
به ما تا می رسی کج می کنی یکباره راهت را
ز ناچاریست گر همصحبت ما می شوی گاهی
دلت پاک است امـــــــا بـا تمـــــام سادگیهایت
به قصد عاشق آزاری معما می شوی گاهی
تو را از سرخی سیب غزل هایم گریزی نیست
تـــو هـــــم مانند آدم زود اغوا می شوی گـاهی