۳۱
مرداد ۹۳
سقوط می کنی از اوج ارتفاعی پست
سقوط می کنی از زندگانی یک دست
.
در عمق وحشت کابوس های موروثی
میان جمعیت خسته ی خرافه پرست
.
و شاعران جهان در تو جمع می گردند
که باز نوحه بخوانید در ته بن بست
.
سقوط می کنی از بالشی پر از پرواز
پراز پرنده ....که یک روز سرد می بایـَـست
.
تورا به بستر دریاچه ها سفر می برد
که می رساند به آن آسمان بالا دست
.
وشعر های تو هرروز می شود سنجاق
و می خورند به پرونده ی جنون پیوست
.
سقوط کرده ای و هی می آوری بالا
به روی زندگی ات, لاابالی بدمست
.
وشادمانه می افتی بدون آسیبی
میان این همه بی مایه ی مقام پرست..
|خانم مرضیه اوجی|