۲۷
مهر ۹۲
ارزو داشتم در زندگی
همچون پرنده ازاد باشم
از برای گفتن حق وحقیقت
واز کسی خرده نمی شنیدم
ارزو داشتم همچون پرنده
آزاد و رها بودم در هر سو
من نمیدانم چرا عمرها
در منجلاب کینه ها طی میشود
وهیچکس فکر رهایی از ان نیست
البته چرا میدانم
یک دلیلش خودخواهی وغرور ما ادمهاست
که دلهای مارا از هم دور میکند
دوست داشتم دلی کوچکتر از
دل یک پرنده داشتیم
تا فقط در ان خوبی ها جا می شد وجایی
برای کینه ها وبیوفایی ها وجود نداشت
ولی افسوس.....
امروز همه تابلوهای صمیمیت را به یکدیگر هدیه می دهند
در حالیکه
حرف دل وزبانشان یکی نیست
تابلوهایی که شاید در معنا زیباترین باشند
ولی در باطن رنگ دورویی وریا را پخش می کنند.
۹۲/۰۷/۲۷