برای صورتم جایی برای لبخند طراحی می کنم وقتی کوله پشتی ام از نقاب های رنگارنگ سنگین شد، اینک پایان اندوه فرا میرسد.
کوله بارم را در باغچه ی همسایه خاک می کنم تا روزی همسایه از همسایه ارث ببرد.
شاید درخت تنومند با صورتهای متنوع ، مزاج شهروندان را خوش کند.
تو هم بیا و اخمهایت را زمین بگذار…
مانند شوالیه ای که پیروز این میدان است و با لبخندی از سر غرور مسیر رفتنت را تماشایی کن…!!
“متن های ادبی رادیو هفت”