رحمی نما بر حال بی حالم که بیمارم
این شبها از بهر درمانم بیا، من بی قرارم
کاش اندر این ماه روی ماهت را ببینم
یکدم نگاهم کن که من رسوای این یارم
هر دم به سوی تو شدم بر راه عشقی
بر خود رسیدم،من خودم بن بست و دیوارم
در هر نفس بر قلب بیمارم ببار ابر بهاری
من یک درخت خشک و بی بارم