۲۲
مرداد ۹۳
حال ما بد نیست غم کم میخوریم
کم که نه هر روز کم کم میخوریم
آب میخواهم سرابم میدهند
عشق می ورزم عذابم می دهند
خوب نمی دانم کجا رفتم به خواب
از چه بیـــــــــدارم نکردی آفتاب
خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدند
دشنه ی نامرد بر پشتم نشست
ازغم نا مردمی پشتم شکست
کم که نه هر روز کم کم میخوریم
آب میخواهم سرابم میدهند
عشق می ورزم عذابم می دهند
خوب نمی دانم کجا رفتم به خواب
از چه بیـــــــــدارم نکردی آفتاب
خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدند
دشنه ی نامرد بر پشتم نشست
ازغم نا مردمی پشتم شکست
۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۹