دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۵۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار معاصر» ثبت شده است

۰۴
خرداد ۹۳

نگران آینده‌تی دلشوره داری تو هر حالتی
نمیدونی چی خوبه چی بد
نمیدونی چیکار باید کرد
مسیرت از سنگ پر میشه
دلت یه وقتایی دلخور میشه از این و اون
اما بدون که هر چی باید اتفاق بیفته، میفته یه روزی
نگران نباش!
چون هر چی که باید اتفاق بیفته، میفته یه روزی
نگران نباش!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۳
سین میم
۰۴
خرداد ۹۳

بردی از یادم دادی بر بادم با یادت شادم
دل به تو دادم در دام افتادم از غم آزادم
دل به تو دادم فتادم به بند ای گل بر اشک خونینم بخند
سوزم از سوز نگاهت هنوز چشم من باشد به راهت هنوز
چه شد آنهمه پیمان که از آن لب خندان بشنیدم هرگز خبری نشد از آن
کی آیی به برم ای شمع سحرم
در بزمم نفسی بنشین تاج سرم تا از جان گذرم
پا به سرم نه جان به تنم دِه

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۳
سین میم
۰۳
خرداد ۹۳

قــــــرن هاستــ

جستجوگـــر آدم هستــم

تا لــذتــ خـــوردن یک سیبــ ســرخ را

با او تجــربه کنــــــــــم

قرن هاستــ

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۰۶
سین میم
۰۳
خرداد ۹۳
 
کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت
نوبت ما که رسید قلم بر زمین افتاد
و دیگر هیچ ننوشت...
خط تیره گذاشت و گفت تو باشی اسیر!!!!!سرنوشت
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۵۷
سین میم
۰۳
خرداد ۹۳
این روز ها...
اگــــــــــــ ــــــــــــــر خون هم گــــ ــریه کنی..!
عمق همدردی دیگـــران با تو~
یک کلمه است:آخی...!
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۴۵
سین میم
۰۳
خرداد ۹۳

من که در پیچ و خم جاده ی دنیا ماندم

دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟!
 
یک نفر نیست به داد من ِ تنها برسد؟

در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم
 
حلّ این مشکل امروز به دست فرداست

چند سالی است که در حسرت فردا ماندم
 
در حقیقت شده آیا که بپرسم از خود

چه قدَر منتظر یوسف زهرا ماندم؟!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۸
سین میم
۰۳
خرداد ۹۳

افتاده در این راه، سپرهای زیادی
یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی

بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!
بیرون قفس ریخته پرهای زیادی

این کوه که هر گوشه آن پارۀ لعلی است
خورده است بدان خون جگرهای زیادی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۴
سین میم
۰۳
خرداد ۹۳

چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم 
ای طرفه نگارم
از دوری صیاد دگر تاب ندارم
رفتست قرارم
چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم
تا دام در آغوش نگیرم نگرانم
از ناوک مژگان چو دو صد تیر پرانی
بر دل بنشانی
چون پرتو خورشید اگر رو بکشانی
وای از شب تارم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۴
سین میم
۰۳
خرداد ۹۳



وقتی که دستای باد قفس مرغ گرفتار  شکست

شوق پرواز  نداشت

وقتی که چلچله ها خبر فصل بهار  میدادن

عشق آواز  نداشت

دیگه آسمون براش فرقی با قفس نداشت

واسه پرواز بلند تو پرش هوس نداشت

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۴
سین میم
۰۳
خرداد ۹۳

"در این دنیا همه چیز دست خود آدم است،

حتی عشق،

حتی جنون،

حتی ترس.

آدمیزاد می تواند اگر بخواهد کوه ها را جا به جا کند. می تواند آب ها را بخشکاند.

می تواند چرخ و فلک را به هم بریزد.

آدمیزاد حکایتی است. می تواند همه جور حکایتی باشد.

حکایت شیرین،

حکایت تلخ،

حکایت زشت ...

و حکایت پهلوانی ..."

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۲
سین میم