۲۹
دی ۹۳
بارالها!
چگونه سر بالا بگیرم و به درگاهت بیایم و بگویم :
الهی العفو … که عفو و بخششت را می طلبم
اما باز هم جلوی نفسم را نمی گیرم؟
چگونه شرمسارت نباشم در حالی که هر چه جور و جفا از من می بینی
باز هم رشته ی مهر و دوستی ات را نمی گسلی و رهایم نمی کنی؟
چگونه ادعای بندگی کنم در حالی که خود می دانم عبد تو نبودم و بنده ی نفس بودم؟
اما مهربان خالقم!
تنها چیزی که می توانم بگویم این است که با همه ی شرمندگی هایم ادعا می کنم که بنده ی تو هستم
و تنها کلامی برایت بگویم که نکند عمر به سر آید و این کلام را نگفته باشم
خدایا! ساده بگویم … دوستت دارم
خدایا قلبم تشنه نور و عشق توست
هر روز به افکار و آرزوهایم بیا