دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۲۳۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

۱۹
خرداد ۹۳

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود صدا در گلوشکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد . کس به داغ دل باغ.دل نداد
ای وای.های های عزا در گلو شکست 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۸
سین میم
۱۹
خرداد ۹۳

عاشقانه با من باش ........

عشق فقط کنار هم بودن نیست ......

عشق فقط حرف عاشقانه نیست ......

عشق فقط ظاهر نیست ..........

عاشق که باشی .....

حتی اگر نباشم .....

تو عاشقانه با منی .......

عشق یعنی من و تو .... ماورای تمام فاصله ها ........

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۵۲
سین میم
۱۹
خرداد ۹۳

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۸
سین میم
۱۹
خرداد ۹۳
چگونه سر بالا بگیرم و به درگاهت بیایم و بگویم: الهی العفو…
که عفو و بخششت را می طلبم اما باز هم جلوی نفسم را نمی گیرم؟

چگونه شرمسارت نباشم در حالیکه هر چه جور و جفا از من می بینی
باز هم رشته ی مهر و دوستی ات را نمی گسلی
و رهایم نمی کنی؟

چگونه ادعای بندگی کنم
در حالیکه خود می دانم عبد تو نبودم و بنده ی نفس بودم؟
تنها چیزی که می توانم بگویم این است
که با همه ی شرمندگیهایم ادعا می کنم که بنده ی تو هستم
و اینک دستم را بر آستانت بلند می کنم
 که دستگیرم باشی





موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۱۱
سین میم
۱۹
خرداد ۹۳

آی سهراب !
  خانه باشد طلبت  ...
      دل من سخت گرفته ...
        تو بگو
          شانه دوست کجاست ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۵
سین میم
۱۹
خرداد ۹۳

دلنوشته من/ حال و احوالات من
در گذر زمان همه چیز تغییر می کند
حتی من حتی تو همه ی ما
زمین زیر پایمان و اسمان شهرمان
این گذر است که اینها را تعبیر می کند
گاهی سنگین می شود
هوائی که تنفس میکنم به سنگینی آسمان
و گاهی سرب داغ می شود
آبی که بر سر و رویم می پاشم
که نه برای نظافت که برای لطافت که تجربه کنم حتی کمی تغییر را
اما ان هم تکراریست برایم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۵۲
سین میم
۱۹
خرداد ۹۳
‎نِقاب ها بی شمار شدند
و انسان ها کم

ترس وجود این دنیا را فرا گرفته
از شمار اینهمه دو رویی ها
حتی چند رویی ها

و ما هر روز درگیرِ این نقاب هایِ قشنگیم
و چه خوش خیالیم
به بودنشان

اینکه هستند تا من ، ما شود
بی خبر از پشت پرده
عاقبت من، بی من می شود

و این سرزنشیست که می ماند برایمان
و همیشه بالای حواسمان رژه می رود
تا دیگر درگیرِ رنگِ این نقابها نشویم

غافل از آن که
.
.
.
نقاب ها دائم رنگ عوض می کنند...‎

نِقاب ها بی شمار شدند
و انسان ها کم

ترس وجود این دنیا را فرا گرفته
از شمار اینهمه دو رویی ها
حتی چند رویی ها

و ما هر روز درگیرِ این نقاب هایِ قشنگیم
و چه خوش خیالیم
به بودنشان

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۰۶
سین میم
۱۹
خرداد ۹۳

خدایا!تو را شکرگذارم.....
به خاطر شب هایی که تبدیل به صبح شد.....
دوستانی که مبدل به خویشاوند شدند.....
رویاهایی که به حقیقت پیوستند.....
و دوست داشتن هایی که منتهی به عشق شدند....

‎خدایا!تو را شکرگذارم.....
به خاطر شب هایی که تبدیل به صبح شد.....
دوستانی که مبدل به خویشاوند شدند.....
رویاهایی که به حقیقت پیوستند.....
و دوست داشتن هایی که منتهی به عشق شدند....‎
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۲
سین میم
۱۹
خرداد ۹۳

یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
خانه ات آباد کین ویرانه بوی گل گرفت

از پریشان گویی ام دیدی پریشان خاطرم
زلف خود را شانه کردی شانه بوی گل گرفت

پرتو رنگ رخت با آن گل افشانی که داشت
در زیارتگاه دل پروانه بوی  گل گرفت

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۹
سین میم
۱۹
خرداد ۹۳

 

/*ولادت جوانه ی خورشید کربلا، حضرت علی اکبر و روز جوان، تبریک و تهنیت*/

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۳۹
سین میم