دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . . :(

دلنوشته

سلام به وبگاه من خوش امدید.
نظر یادتون نره
باذکر صلوات کپی شود.
***************************
بعضی حـــــرفا رو نمیشه گفت ... باید خـــــورد !

ولی بعضی حرفـــارو ... نه میشه گفت ... نه میشه خـــورد !

می مــونه سَــــرِ دل !


میشه دلتنگــــــی ، میشه بغــــض ، میشه سکــــــوت ،

میشه همــــون وقتی که خـــودتم نمیـــدونی چه مــــرگته !

**به ویلاگ جدیدمون هم سری بزنید خالی از لطف نیست **

http://ashtibaketab.blog.ir

همچنین خوشحال میشم از نظرات و پیشنهاداتتون هم بهره ای ببریم

با سپاس از همراهان همیشگی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۸ بهمن ۹۴، ۰۹:۴۶ - مهدی ابوفاطمه
    :)

۲۳۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

۰۷
خرداد ۹۳

▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
هر کس را خواندم ، مرا از یاد برد
هر کس را جستم ، مرا گم کرد
و هر کس را بخشیدم ، مرا شکست
زندگی همین است
آمدن برای رفتن
زیستن برای زنده بودن
گشتن برای نیافتن
خواستن برای نرسیدن
من ، اما آمده ام که بمانم ، زندگی کنم ، شاد باشم
و برسم به سپیده دم خوشبختی
آن جا که پنجره ی امید حنجره ی سازم را نوازش می کند
و یاد خدا نگین قلبم می شود

▬▬▬▬▬▬▬

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۰۵:۴۶
سین میم
۰۶
خرداد ۹۳

بگذار هر کسی هر چه دوست دارد بگوید...
مهم این است که تو دوردانه ی منی..
و من از تمام خوبی های دنیا فقط و فقط تو را میخواهم..!!
گرچه نه اسمت در کنار اسم من...!
نه سقفت هم سقف من...!
نه دستت در دست من..


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۶
سین میم
۰۶
خرداد ۹۳

من دلم می خواهد ساعتی غرق درونم باشم!!!
عاری از عاطفه ها ...
تهی از موج و سراب ...
دورتر از رنگ و ریا ...
خالی از هر چه فراق !!!
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من...
من دلم تنگ خودم گشته و بس ...!
من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۵۳
سین میم
۰۶
خرداد ۹۳


شب است،
شبی بس تیرگی دمساز با آن.
به روی شاخ انجیر کهن “ وگ دار” می خواند، به هر دم
خبر می آورد طوفان و باران را. و من اندیشناکم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۳۸
سین میم
۰۶
خرداد ۹۳


گاهی غرور آخرین تکیه گاه است...
وقتی همه چیزت را باخته ای...
غرور همچون نقابیست که به پشتوانه اش می توانی
تصویر درهم ِ ویرانیت را پنهان کنی

تو هیچ چیز از من نمی دانی
نمی دانی چه قدر سخت است
سیل نگاهم را
پشت سد غرورم مهار کنم و
نقش کسی را بازی کنم که برایش
بود و نبود تو
خالی از اهمیت است
تو
بهتر از هر منتقدی می توانی تشخیص دهی
که بازیگر خوبی هستم یا نه ؟

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۴۶
سین میم
۰۶
خرداد ۹۳


ﺧﻮﺏِ ﻣﻦ ، ﻫﻨﺮ ﺩﺭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ ...
ﺯﯾﺎﺩ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﯾﻢ ﻭ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﯾﺦ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ .
ﺗﻮ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺁﻧﮑﺴﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ، ﻭ ﻣﻦ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺁﻧﮑﺴﯽ
ﺑﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ .
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﺴﺎﺯﯼ ﯾﺎ ﮐﻤﺒﻮﺩﻫﺎﯾﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﯾﺎ
ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺖ .
ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺧﻮﺩﺕ
ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺑﺸﻮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ....

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۳۵
سین میم
۰۶
خرداد ۹۳

گاه گاهی دل من می گیرد

می شود تنگ تر از هر چه دلتنگی ناب

می شود پر ز غم عشق و تمنای سراب

گاه گاهی دل من می گیرد

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۴
سین میم
۰۶
خرداد ۹۳

باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را

یادم باشد که روز و روزگار خوش است

وتنها دل ما دل نیست

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۷
سین میم
۰۶
خرداد ۹۳

کوچه ای را بود نامش معرفت ...
مردمانش با مرام از هر جهت ...
سیل آمد کوچه را ویرانه کرد ...
مردمش را با جهان بیگانه کرد ...
هرچه در آن کوی بود از معرفت ...
شست و با خود برد سیل بی صفت ...
از تمام کوچه تنها یک نفر ...
خانه اش ماند و خودش جست از خطر ...
رسم و راه نیک هرجا بود و هست ...
از نهاد مردم آن کوچه است ...
چونکه در اندیشه ام اینگونه ای ...
حتم دارم از بچه های آن کوچه ای ...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۵۲
سین میم
۰۶
خرداد ۹۳

ﻋﺠﺐ ﻭﻓﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ !
ﺗﻨﻬﺎﺵ ﮐﻪ ﻣﯿﺬﺍﺭﯼ ﻣﯿﺮﯼ ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﻭ ﮐﻠﯽ ﻣﯽ ﮔﯽ ﻭ ﻣﯽ
ﺧﻨﺪﯼ
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﯼ ﺍﺯ ﮐﻨﺞ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻭﺍﯾﻤﯿﺴﺘﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻣﺸﻮ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﺖ
ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﺖ ﻣﯿﮕﻪ : ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻓﯿﻖ ؟ ﺑﺎﺯﻡ ﺧﻮﺩﻣﻢ
ﻭ ﺧﻮﺩﺕ

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۴۹
سین میم