معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی
غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی
غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا
از دیده به جای اشک خون می آید
دل خون شده ، از دیده برون می آید
دل خون شد از این غصّه که از قصّه عشق
می دید که آهنگ جنون می آید
می رفت و دو چشم انتظارم بر راه
مـــــــــن یه مردادیم
مغـــرورم اما غرور دیگرانو نمیشکنم
بی اعصـــابم ولی اعصاب دیگرانو خورد نمیکنم
آره من یه مردادیم
ساده نیستم خودمو به سادگی میزنـــــــــم
چون من میدونم حرمت چیه... احترام چیه.... من واسه دوستی ... عشق ... خــــــــودم ارزش قائل میشم
پس اگه چیزی رو بروی کسی نمیارم از سادگی و نفهمیم نیست من فقط نمیخوام واسه تویی که در حدم نیستی
اعصابمو خورد کنم واسه همین راحت ازت میگذرم .....
من از جهانی دگرم...
نمی خواهم درین عالم بمانم
بیا از این تن آلوده و غمگین رهایم کن
تو را اینجا به صدهارنگ میجویند
تورا با حیله و نیرنگ میجویند
تورا با نیزه ها در جنگ میجویند
زنــــدگــــی بـــه مـَــטּ آمـــوخـــتـــ....
آدَمـــ هـــا نــــه دُروغــــ می گــــویــَـنـــد
نــــه زیــــر ِ حــَــرفـــشـــاטּ مـــی زَنــَـنــَـد
اگــَــر چـــیـــزی مـ ــــی گـــویــَـنـــد
صـــرفـــاً " احـــســـاســشـــاטּ " دَر هــَـمـــاטּ لـَــحـــظـــه اســـتـــ
نـــــــــبـــایـَــد رویــَـشـــ حـــســـابـــ بــاز کـــرد. . .