یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند
خود ندانم چه خطائی کردم
که ز من رشته الفت بگسست
در دلش جائی اگر بود مرا
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند
خود ندانم چه خطائی کردم
که ز من رشته الفت بگسست
در دلش جائی اگر بود مرا
گفتم به دام اسیرم، گفتا که دانه با من
گفتم که آشیان کو، گفت آشیانه با من
گفتم که بی بهارم، شوق ترانه ام نیست
گفتا بیا به گلشن، شور ترانه با من
گفتم بهانه ای نیست، تا پر زنم به سویت
گفتا تو بال بگشا، راه بهانه با من
خسته ام از این کویر
این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل
این سقوط ناگزیر
آسمان بی هدف
بادهای بی طرف
ابرهای سر به راه
بیدهای سر به زیر
ای نظاره ی شگفت
ای نگاه ناگهان
الــــیس!!!!
بیا!!!!!
دنیا عجب جای عجیبی است.....
قاصدک هایش هم هرزه شده اند...
فوتشان که می کنی با آرزوهایت لاس می زنند
تو دنیا هیچکس شبیه حرفهایش نیست
تو دنیا همیشه تر وخشک با هم میسوزند
تو دنیا همیشه کاسه ای زیرنیم کاسه است
تو دنیا نمیتوانی به کسی چیزی بیاموزی همه نمیدانند وبابت نمیدانم هایشان پول میگیرند
تو دنیا بیدسایه اش را به زمین میفروشد
تو دنیا پراز دستهایست که خسته نمیشوند از نگه داشتن نقاب
تو دنیا بهشت را دوست دارندولی عجیب از مرگ میترسند
تو دنیا شیطان از شیطان بودنش دست میکشد
این دنیا هیچ وقت عوض نمیشود مگر..
شب سرد بی وفایی
توی راه بی صدایی
نرسیدیم ما به آخر
قسمت ماشد جدایی
من که عاشق تو بودم
یار صادق تو بودم
توی دشت آرزوهات
من شقایق تو بودم