۱۲
آبان ۹۶
فرض کن آمده ای گوشه ای اردو بزنی
تا سری ساده به آن ضامن آهو بزنی
می روی زیر رواقش بنشینی اما
در دلت شوق عجیبی است که زانو بزنی
لرزشی آمده افتاده به جانت یعنی
تازه وقتش شده کم کم به رضا رو بزنی
می روی گوشه دنجی که کسی بو نبرد
در خودت با جگری سوخته سوسو بزنی
میشوی خادم خوبی که خدا می داند
عشقت این است که یک مرتبه جارو بزنی.
۹۶/۰۸/۱۲