۱۰
اسفند ۹۲
نگاهم کردی نگاهت کردم...
دستم را به سویت گرفتم آن را گرم فشردی ...
به گرمای نگاهم لبخند زدی ..
مهر را در میانمان یافتی و به من آموختی ...
روزگارم را به تو بخشیدم وچشمانت را از آن خود کردم ...
عشق را هدیه کردیم ….
لذت بودن را در آغوش هم یافتیم ...
و عاشق شدیم ..
رنجیدیم ...
بخشیدیم ...
و عاشق ماندیم ...
رنجیدی..
اما رهایم نکردی ...
همیشه سپاسگزارت خواهم بود عزیز نازنینم هیچ می دانی
نگاهت طنین لذت ..
دستانت گرمای لبخند ...
و آغوشت مأمن رویای منه ...
برای چشمانت نفس میکشم...
۹۲/۱۲/۱۰