۱۶
اسفند ۹۳
از من نخواه که به دلداری شب های بی قرار و بارانی ات بیایم وقتی هنوز راه و رسم تو را نیاموخته ام ،
هنوز به زیر چتر تو بودن عادت نکردم و هنوز چشم هایم جرأت کافی برای خیره شدن در لحظات اندوه بار دل دادگی با تو را ندارند.
احتیاج به کمی زمان دارم، زمان،گذشته حال یا شاید هم آینده.
نمیدانم کدامشان را آرزو کنم وقتی هرکدام شان مرا به یاد آنچه نداشته ام می اندازد .
اصلا بی خیال این حرفهای قدیمی ؛فقط بگذار همین را بگویم که وقتی که عشق نه دیروز می شناسد و نه فردا!
تنها به دلشوره های امروزم دامن می زند و من چقدر بی قرارم برای ضربان شتاب ناک دلم در این روزهای زمستان…
می خواهم کمی از گذشته فاصله بگیرم و بی خیال آینده ای شوم که نمی دانم همراهی ام می کنی یا نه !
می خواهم عشق را در ترانه های عاشقانه ی امروز پیدا کنم…
“متن های ادبی رادیو هفت”
۱۶ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۳۱